دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۵۴ مطلب با موضوع «رباعیات داوود خانی لنگرودی» ثبت شده است


 پی‌دی‌افِ چُست‌گویی ملوکانه‌ی جمال‌الدین محمدبن‌ نصیر و داوود خانی خلیفه‌محله

حمید قهندزی گفت در آن وقت که به‌دهلی می‌آمد [جمال‌الدین محمدبن نصیر] بخشش‌ها کرده بود و در خزانه، نقدی نمانده روزی شراب می‌خورد و مست خراب نشسته‌بود، خواستم که او را رباعی گویم، مگر از انعام او نصیبی یابم؛ این رباعی انشا کردم:

ای قاعدة دست تو زر بخشیدن                         

چه زر که به‌گنج‌ها گهر بخشیدن ...

او [جمال‌الدین محمدبن نصیر] نیز بدیهه، بی‌هیچ تأمل‌و‌توقف گفت:

زین پیش از ما بود اگر بخشیدن                       

هر بیتی را خانة زر بخشیدن

اکنون چو دل و خزینه پر گشت و تهی                

مائیم و زبان و کیرِ خر بخشیدن

**

اشاره: از واژة "بیت" مصراع دوم رباعی محمدبن نصیر، معنی مرد شریف برآید بیرون.

مقداری از تذکرة لباب الالباب، تصنیف محمد عوفی را که خواندیم، چشم‌برهم‌زدنی، قرونْ درنوردیدیم و به‌یاری محمدبن نصیر شتافتیم و پیشاپیش، پوزشم را از چُست‌گویی این رباعی به‌ملاست پذیرا باشید!

هرچند نصیر کیرِخر می‌بخشید

منظور همان آبِ کمر می‌بخشید

بی‌هیچ سخن قبول باید، کآخِر

از سوز دل و دیدة تر می‌بخشید! (داوود خانی خلیفه‌محله)



  • داوود خانی لنگرودی

پیچیده درون کوچه آواز دهل

بر شاخ درخت می‌سراید بلبل

دل‌زنده و روح‌پرور و جان‌افزا

در باغ بهار، سنگ می‌زاید گل (داوود خانی خلیفه‌محله)

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

خود را می دید مَـــــــرد بالای درخت


چشمک... چشمک، ستاره ای می زد سخت


می خواست...؛ ولی قـــافیه را باخته بود


در فردایی نیامده، شیـــــــرجه رفت


(داوود خانی لنگرودی)

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی



  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

زَرجوب: یکی از دو رود شهر رشت که از کوه های اطراف سرچشمه می گیرد و به تالاب انزلی می ریزد.

  • داوود خانی لنگرودی