دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

رباعی« نان‌ می‌خورم از گندم ابـروهایت»

از: داوود خانی خلیفه‌محله(لنگردی)

**

دیدم خوابم سرم رو زانـــوهایت  

در دست من است حلقه‌ی موهایت

از سیب لبت  شراب می‌آشامـم 

نان‌ می‌خورم از گندم ابـروهایت

شلمان؛ 30 تیرماه 1398 خورشیدی   

  • داوود خانی لنگرودی

باد، برخاست به‌ناز

                        نرم؛

                                در آب، تکان کوه می‌خورْد

لَخت؛

                      لرزان لبِ جو، بوتیمار

                                  سخت اندوه می‌خورْد

شلمان‎؛  29 تیرماه 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله(لنگردی)

  • داوود خانی لنگرودی

جمعه‌ای

تنگ غروب

در پیِ یک‌جای‌خوب

رفته‌بودم پیچِ لیلاکوه شهرِ لنگرود

نرم می‌فُوتید باد

خلوت

آغوشِ طبیعت، در عوض

بود دود

بود هر قلْیان‌سرا نی‌زن زیاد...

نرم می‌فُوتید باد! نرم می‌فُوتید باد!

داود خانی خلیفه‌محله؛ 28 تیرماه1398 خورشیدی

لیلاکوه: باغ‌چای و نام کوهی است در جنوب شهر لنگرود؛ در اصل «لیله‌کوه» باشد و گستره‌ای‌ است گردشگری و صدافسوس؛ نشستگاه جوانان ‌دودافکنِ قلیان‌سراها

 

  • داوود خانی لنگرودی

تُک‌؛

تُک، تُک، تُک

تو ‌بغض فُوتیده‌ی شب

در شوم‌ترین درجه‌ی ریزیده‌ی تب

از شاخه‌ی مازوی بلند پیری

برخاست به ‌اعتراض جغدی را لب

شلمان‎‎‏؛ 28  تیرماه 1398 خورشیدی (داوود خانی خلیفه‌محله)

  • داوود خانی لنگرودی

کمر تابستان؛

برکه

       بی‌غوک

                   و ماری مرده

شلمان؛ 26 تیرماه 98  -  خلیفه‌محله(لنگرودی)

  • داوود خانی لنگرودی

مرغی از بانگ خروسی برخاست

زاغی بر شاخ درختی می‌خوانْد

سگ کاس‌آقای همسایه

می‌لابید.

زیر دیوار فروریخته‌ی ماه‌جبین،

گربه‌ا‌‌ی پشمالو دم لرزانْد.

گل‌صنم

-زن نازای مراد-

گاو را می‌دوشید.

پهنه‌ی مزرعه‌ی تازه‌علف‌روییده

مادیان رامی،

اسب وِل می‌طلبید.

صبح بود؛

روستا

بوقلمون می‌بافید!

شلمان؛ داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)‎25 تیرماه 98

 

  • داوود خانی لنگرودی

مارِ دم‌سیاه شاخ‌دار

 می‌خزید بی‌صدا، لابه‌لای برگ‌ها،کنار پرتگاه

شب به نیمه‌اش رسیده بود،

روی مرز اشتباه،  

با دو چشم ناز و یک دلِ زیاده‌خواه،

بوسه‌ای

بر فراز تپه از پلنگ ماده می‌گرفت ماه...

**

دوردست

در جوار طعم تند شنبلیله‌ها و بوی کاه

ناگهان

شیهه‌ای کشید مادیانِ گُشنِ یالقوزِ راه‌راه...

داشت می‌چمید بادِ نرم باردار صبحگاه

شلمان-داوود خانی خلیفه‌‌محله(لنگرودی)‎25 تیرماه 98

  • داوود خانی لنگرودی

جناب محمد راهنمای بزرگوار در بخش نظرات شعر " حسرت پرنده‌ی هوس"  از سه‌گانی نیمایی‌ام‏‏، ضمن اظهار لطف بر سروده‌هایم انگشت گذاشتند به ترکیب «`پرنده‌ی هوس« و آن را خارج از نحو زبان دانستند و پیشنهاد دادند به‌جای آن بایستی صفت مرکبی، مانند پرهوس می‌آمد؛ اما تنگنای وزن را علت آوردن هوس به‌جای پرهوس در این سروده‌ام دانستند.‏

همان‌گونه که در بخش نظرات آن اثر در پاسخ این مخاطب گرامی نوشتم، از انواع آشنازدایی در شعر، یکی‌اش «آشنازدایی ترکیبی« است. استفاده از این شگرد هنری؛ یعنی خرق عادت و ایجـاد تغییـر در نحو زبان می‌تواند موسیقی کلام را قوی‌تر کند. به بیت زیر از یک مُسَمَّط «ملک‌الشعرای بهار« با زاویه‌دید متفاوت از سه‌گانی‌ام که آن را سروده است، نگاهی بیندازید:

لطف گفتار تو شد دام ره «مرغ هوس«

به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

دوست بزرگوار! «یدالله رویایی« نیز در شعرهایش از «آشنازدایی ترکیبی« بهره‌ها برده است. آن‌جا که می‌گوید:

... وقتـی سخن از تو می‌گویم/ از عاشق/ از عارفانه می‌گویم.../

به‌کارگیری واژه‌ی «عاشق« به‌جای «عاشقانه«، تنها یک نمونه از تغییـر در نحو زبان است که به موسیقی سروده‌‌اش قوت بخشیده‌است.

داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

قد  می‌کشد

مثل سایه‌ی غروب

نخ  نارنجی دلتنگی من


داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)-شلمان24 تیرماه 98

  • داوود خانی لنگرودی


شعر " حسرت پرنده‌ی هوس"

داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)


خوشه‌های سرخ تاک زودرس

حس حسرت پرنده‌ی هوس

پشت میله‌های سربی قفس



  • داوود خانی لنگرودی