دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوبیتی طنز» ثبت شده است

اگر می‌بینی‌ام انـــــدوهگینم

نشد فرصت برایت گل بچینم

 گُراز آمد، یهویی سیـــل آورد

گلستان شد گِلِستان نازنینـم! (داوو خانی خلیفه‌محله)

  • داوود خانی لنگرودی

تابستان امسال، مردی شیشه ای متوهم، سر یکی از نزدیکانش را با داس بریده بود و پس از نشئگی، مدعی بود با داسش در حال برداشت گندم است!


کشیدم شیشه، دیدم دانــــهْ دُرّم                            

و بعدش...شیرم و دارم می غُرّم

به آنی، زارعـــــــــم با داس نشئه

درون مزرعه گـــــــندم می بُرّم!

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

دو دوبیتی به هم پیوسته: بزعاله و گوسفند و گرگ و چوپان!

از: داوود خانی لنگرودی

(1)

رو اون تپه که می بینی بلـنده

سه بزغاله، سه تا هم گوسفنده


و اون درّه، دقیــقاً زیرِ تـپه

یه آقاگرگه هَس شِشلول بنده!

(2)

رو کتفِ تپه چوپون می زنه نــــی

از این که نیمی از عمرش شده طی


جِز و بِز می کنه و عِـــزّ و چِــز،

که می آید نگارم پیش مو کــی؟!


18 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

دوبیتی طنز: شکم؛ آرامگاه مرغ و ماهی

از: داوود خانی لنگرودی

شده در رستـــــــورانِ دلبخواهی  

شکــم؛ آرامـــــگاهِ مرغ و ماهی

چنان یُبسم کنون، کاین مخرجینم

ندارد روزنــیّ و هیچ راهــــــی!

6 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

یک دوبیتی طنز کودکانه در دو تصویر

از: داوود خانی لنگرودی

تصویر اول:

کشیده مرغکی نقــاش، لوسه

کنارش گربه ای، خیلی ملوسه

تصویر دوم:

سگه؛ دنبال کرده گربه هِه رو

ولی مرغه؛ به دنبال خروسـه!

5 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

نسخه الکترونیکی رایگان کتاب زن گیر نامه داوود خانی لنگرودی

شامل 50+یک دوبیتی طنز

پیش از این 28 دوبیتی طنز با مـــضمون "زن گیری" و با عنوان دوبیتی های طنز زن گیر نامه، سروده بودم که در وبلاگم و یکی دو سایت معتبر دیگر نیز منتشر شده بود.

هرچند سرودن طنز در یک قالب و آن هم با یک مضمون به تعداد فراوان،همچون گرفتن زن در این دوره و زمانه، چندش آور است و توی ذوق می زند؛ دیدم حالا که 28 قطعه از آن را سروده ام، چند تا دیگری بر آن بیفزایم و آن را به عدد 50 به اضافه ی یک برسانم و یک جورایی خاطره پنج بعلاوه ی یک را در اذهان زنده کند.

این بود که دیروز و دیشب نزدیک به 15 دوبیتی دیگر از این دست سرودم که چند تایی از آن را در زیر مشاهده می کنید.

امید این یکی دو روز پیش رو، فرصتی دست دهد و دل و دماغی هم داشته باشم تا این مجموعه ی طنز را به عدد مورد نظر برسانم و یک روز را هم صرف ساخت کتاب در قالب پی دی اف نمایم و اوایل هفته ی آینده این نسخه ی الکترونیکی رایگان را در وبلاگ و شاید یکی دو سایت دیگر رونمایی نمایم:

چه خوبه زن بگیرم بستنی خور

مدل بالا و بی جهل و تحـجر

بپوشه کاپشن چرمــــیّ اعلا

بدم می آیه زن باشه جُـلـُنبُر!

*

برنجش دم سیــاه و شیک باشه

فضا آرام و با مــــــوزیک باشه

زن از شاندیز می گیرم به شرطی

غذای غـــــالبم ششلیک باشه!

*

چه خوبه زن بگیرم شهرِ شَلمان

بریزه چایی واسه م توی فنجـــان

غذای ظـــــهر باشه شاهماهی

شب آماده کنه واسه م فسنجان!

شهر شَلمان بر وزن سَلمان از توابع لنگرود که تا یک دهه ی پیش، فراوانی ماهیان خاویاری و استخوانی رودخانه اش زبانزد بود و مهارت آشپزی زنانش در شرق گیلان حرف اول را می زد./


  • داوود خانی لنگرودی

دوبیتی طنز با قافیه چهارگانه: قصری خدایا...

از: داوود خانی لنگرودی

سرِ قلاب و آب و ماهی و من

طناب و تاب و بی آگاهی و فن

من وُ این کارها؟ قصری خدایا:

شراب و خواب و شاهنشاهی و زن!

  • داوود خانی لنگرودی

زن گیرنامه، مجموعه 28 دوبیتی طنز   اینجانب می باشد که به استقبال از دوبیتی های طنز زن گیرنامه ی شاعر مطرح کشوری آقای عباس خوش عمل، پیش از این در اوایل مهرماه سال جاری سایت شاعران پارسی زبان درج گردیده بود.

شاید در آینده تعدادی دیگر به این مجموعه ی طنز اضافه و بصورت کتابی مستقل به زیور طبع آراسته گردد!!

دوبیتی های طنز زن گیر نامه

از: داوود خانی لنگرودی


1
زنِ ممتاز، می باید بگیرُم
بتِ طنّاز، می باید بگیرُم

دلم شرجی و شوره، مثلِ کارون
زن از اهواز، می باید بگیرُم!
2
چه می شه که زنم مغرور باشه؟
تو دستش ارّه و ساطور باشه

یه شب وقتی بخوابم، صبح پاشَم،
ببینم که رئیس جمهور باشه!
3
چه می شه سمبه ام پرزور باشه؟
روزا: کر، شب: زنم- شب کور باشه

سرِ سفره، همیشه حیّ و حاضر
به دستم، حبه ی انگور باشه!
4
چه خوبه زنپلوپز داشته باشم
ناهارم دخترِ رز داشته باشم

غذا را میل کردم، پشت بندش
پفک یا چیپسِ مَزمَز داشته باشم!
5
چه می شه تا زن از تهرون بگیرم؟
کمر باریک و نی˚قلیون بگیرم

به جای پیتزا و دوغ و  پپسی
برایش کشک بادنجون بگیرم
6
چه خوبه تا که زن از لُر بگیرُم
عروسی، تو سیهچادر بگیرُم

برایش مهریه، مثلِ قدیما
تفنگِ برنو و ته پُر بگیرُم
7
چه خوبه تا زن از شِمرون بگیرم
براش ویلا توی "حیرون" بگیرم

به رسمِ اکبرِ اکسیرِ شاعر
عروسی رو، شبِ بارون بگیرم!
حیرون؛ گردنه ی حیران آستارا
8
چه خوبه تا زن از "قزبین"بگیرم
برا مهریه اش، دارچین بگیرم

بِرم دژهای البرزِ شمالی
برایش کبک و بلدرچین بگیرم
9
چه خوبه تا زن از بابُل بگیرم
یکی هم از خودِ کابُل بگیرم

درسته زندگی سخته، به من چه؟
می خواهَم زندگی را شُل بگیرم!
10
مطب ها رفته ام چن روزِ پاییز
درونم گرُ گرفته، آتشم تیز

طبیبان جمله می گویند:خانی!
چه خوبه زن بگیری شهرِ تبریز!
11
چه خوبه زن بگیرم از مراغه
اونی رو که حسابی چشم زاغه

زن تبریزی و اطرافِ تبریز
نجیب و مهربون و تردماغه!
12
چه خوبه زن بگیرم تایبادی
هوا وقتی خوشه، اوضاع ست عادی

سخن از مهر و مهریه نماید،
بگیرم تا برایش جامدادی!
13
چه خوبه زن بگیرم از ابرقو
خوش و خوشمزه همچون برگِ کاهو

سیه چشم و سیه مو و پری روی
بکاره بر جبین یک خالِ هندو!
14
چه می شه زن، "خدابنده"بگیرم؟
اونی رو می کُنه خنده بگیرم

اونی که می کنه خنده، ولش کن!
اونی که هست زیبنده بگیرم
15
چه خوبه زن بگیرم دامغانی
هزاران سعی و با پادرمیانی

بگیرم خونه ی کهنه برایش

بشه سرگرم با خونه تکانی!
16
چه خوبه زن ستانم اصفهانی
گَزی مهریه اش  با صدتومانی!

گز از دستش ستانم، در دهانم
گذارم تا کُنم بلبل زبانی!
17
چه خوبه تا زن از جهرم بگیرم
سه تای بهترش از قم بگیرم

برای دل خوشیّ تک˚تکِ شون 
دو تا دبّه، سه تا هم خم بگیرم
18
چه می شه تا زنم ماسالی باشه؟
به خوبیّ زنِ پارسالی باشه

نمی گیرم زن از شیراز و از رشت
بخواهه تا که سان... مانتالی باشه!
19
چه می شه تا زن از دَیّر بگیرم
برای بچّه ا م نیّر- بگیرم

برای بچه ی بی پول و کارم
زنی بخشنده و خیر بگیرم
20
زنِ دوّم ازَم پیجامه می خواد
توی محضر، تعهدنامه می خواد

نگه کرده خیابون، وا! چه دیده؟
شده بِشکول، اَزم نون˚خامه می خواد!
21
چه خوبه زن بگیرم مرودشتی
فَسایی زن بگیرم، داش مشتی

بریم ماهِ عسل، چالوس و گیلان
چه خوبه زن بگیرم ماهِ رشتی!
22
گرفتم زنشمالی، شاخِ شِمشاد
جنوبی زن کُنه بسیار فریاد...

شترآسا مو یک شب، خواب دیدُم
شدم بازَم جوون و تازه داماد!
23
بگیرم زن سبُک، همچون پر قو
خدا را! روز و شب باشم دعاگو

بشینُم کنج خونه، کارِ من بی
نشانُم بوسه بر آن خالِ هندو
 
24
برم خونه چرا ماتم بگیرم؟
بسی شلغم خورَم، بلغم بگیرم؟

زمین باید بلرزه زیرِ پایُم
یه دوجین زن برم از بم بگیرم!
25
مگر حالم خرابه زن بگیرم؟
جهان آشوب و دو هم زن بگیرم؟

نمی گیرم ننه!، شرمنده تَم من
بگو: حتی زنِ چُلمن بگیرم!
26
چه خوبه تا زن از "ارژن بگیرم
گل ختمیّ و آویشن بگیرم

بِرم بوشهر، بازارِ کویتی
برایش دامن و کاپشن بگیرم
ارژن: دشت و گلزاری ست زیبا در مسیر شیراز به بوشهر
27
چه خوبه یک زن از تفرش بگیرم
برایش فندق و کشمش بگیرم

زن تفرش حساب و با کتابه،
کند هر چیز فرمایش، بگیرم!
*
و این دوبیتی آخری رو، زن ها جدی نگیرند:
28
ز اشکش، رود چون جیحون بسازه
جهان، با فتنه ای وارون بسازه

زن: این انسانکِ با مَرد ناساز
مگر با حضرتِ طاعون بسازه!

( 3-1 مهر ماه 1394 داوود خانی لنگرودی )

  • داوود خانی لنگرودی