از دست تو شاکیام، بهجِد دلگیرم
لکنت دارم نمیکند تأثیرم
ای ماه دلارام من از روزی که
بوسیدمت، آرام نمیگیگیرم!
املش؛ ۱۶ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
- ۰ نظر
- ۱۶ آذر ۹۹ ، ۰۹:۴۸
از دست تو شاکیام، بهجِد دلگیرم
لکنت دارم نمیکند تأثیرم
ای ماه دلارام من از روزی که
بوسیدمت، آرام نمیگیگیرم!
املش؛ ۱۶ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
علی کریمی، جادوگر و اسطورهی فوتبال ایران و آسیا، اینبار در جدیدترین پست اینستاگرامیاش با بارگذاری این تصویر، متن کوتاه زیر؛ امّا عمیق و دردناکی را نوشته است:
غربت وحشتناک است به خصوص وقتى داخل کشور خودت باشى!!
و این زودشعریِ نیمرباعی در وصف غریبانگیاش!
کسی چه میداند شاید منظور جادوگر فوتبال، استاد شجریان است که سالها خون غریبی سرکشیده است و اکنون در بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستان با مرگ دستوپنجه نرم میکند...
جادوگر فوتبال ایران کهن!
در خاک وطن غریب باشی سخت است (داوود خانیخلیفهمحله)
علی کریمی؛ جادوگر فوتبال ایران و آسیا در جدیدترین پست اینستاگرامیاش، نوشته است:
«کاش بهجای یکساعت، یکسال را برای رهایی از رنج و عذاب مردم به عقب میکشیدند!...»
و این بهانهای برای زودشعری رباعیام شدهاست:
سال نود و نُه شده اوضاعْ وخیم
هر روز که میرود، عذابی است الیم
یک ساعت را فقط کشیدند عقب
ایکاش که یکسال عقب میرفتیم!
املش: ۱ فروردین ۱۳۹۹ خورشیدی-داوود خانیخلیفهمحله
اینک کرونا که مینوازد کَرَهنای
در خانه بمان نیا خیابان آهای!
پیش از خوردن، بِشویْ با صابون دست
هر یکساعت بنوش یکفنجان چای
شلمان؛ 11 اسفند 1398 خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
رباعی «گرگ و برّه» از داوود خانی خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
گرگ آمد و تند، برّه را پاک درید
فوّارهی خون بره بر خاک چکید
میخواست که دشت تا کمی سرخ شوَد
برف آمد و رویِ گرگ را کرد سفید!
بازسرایی مصراع سوم؛ 24 دیماه 1398 خورشیدی
در شیههی بادِ سردِ تهدیدآمیز
بر میخطویلهی کُتامی آویز
شالی،
دَرَویده؛
جاده،
بارانخورده
خمیازهی خشک میکشد دَهْرَهی تیز
(رباعی «خمیازهی خشک» از داوود خانی خلیفهمحله)
«کَتام»؛ که در زبان گیلکی «کُتام» مینامندش؛ خانهی کوچک موقتی است که از چوب و مصالح کمدوام درست میشود.
دَهْرَه: داس درو. داسگاله
غوکان
که تمامِ روز لب میبندند،
شب
از تبِ اعتراضشان میتَـرَکد!
شلمان؛ 23 مرداد 1398 خورشیدی – داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
رباعی« نان میخورم از گندم ابـروهایت»
از: داوود خانی خلیفهمحله(لنگردی)
**
دیدم خوابم سرم رو زانـــوهایت
در دست من است حلقهی موهایت
از سیب لبت شراب میآشامـم
نان میخورم از گندم ابـروهایت
شلمان؛ 30 تیرماه 1398 خورشیدی
تُک؛
تُک، تُک، تُک
تو بغض فُوتیدهی شب
در شومترین درجهی ریزیدهی تب
از شاخهی مازوی بلند پیری
برخاست به اعتراض جغدی را لب
شلمان؛ 28 تیرماه 1398 خورشیدی (داوود خانی خلیفهمحله)