دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است


صبح، صفِ نانوایی بودم. زنی آمد و سنگک کنجدی می‌خواست.

شاطر گفت:

-کنجدی نمی‌زنیم.

زن علتش را پرسید.

-قیمتش کیلویی  بیست و هشت هزار تومان شده.

-مگه قبلاً چقدر بود؟

-یازده هزار تومان...

بر زمین از آسمان، نرم‌نرمک داشت باران می‌زد.

صبح دوشنبه؛ 30 مهر 1397- پایین املش

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی


اولین روز هجوم با هجمه جنگنده های دشمن و غرش و غریو و انفجارها و ضجه ها و فریادهای دردآلود و ترس اندود مردم پایان یافت... ( بند آغازین از ص 144 کتاب جادۀ جنگ- جلد نخست)

کتاب 14 جلدی جادۀ جنگ به قلم منصور انوری که در حال حاضر 10 جلد از آن و هر جلدش با بیش از چهارصد صفحه و کاغذ سفید معطر و جلد سخت و نفیس از شرکت انتشارات سوره مهر( که از کیسـۀ بیت المال، حاتم بخشی می نماید) روانه بازار نشر شده  است و  این مجموعه به نوشته ی خبرگزاری آنا:

 " تاکنون با استقبال زیادی از سوی خوانندگان مواجه شده و توانسته جوایز زیادی را نیز به دست بیاورد. این کتاب در دوره چهاردهم جایزه «کتاب فصل» و هشتمین دوره جایزه «قلم زرین» موفقیت کسب کرده و در چهارمین دوره جایزه «جلال آل‌احمد» نیز کتاب برگزیده بوده است."

مصداقِ مشت، نمونه ای از خروار؛ بیاییم نگاهی بیندازیم به جملۀ مرکب بالایی و ببینیم گیر کار کجاست!

پر واضح است واژۀ "هجمه" با وجودِ هجوم، هجو می زند و باید عبارتِ " با هجمه" اش را انداخت و بعد؛ بینِ غرش و غریو، یک کدام را سر بُرید و در عبارت ِ " ضجه ها و فریادهای دردآلود" باز آشکار است که " ضجه" همان فریاد و ناله از روی درد است و پس " فریادهای دردآلود" هم در اینجا زاید بر کلام بوده ... و پیش خود می اندیشم به انتشار کتاب هایی از انتشاراتِ آن چنانی و جایزه هایی  که کتره ای نثار می کنند و آه از این...!

املش- داوود خانی لنگرودی (7/10/ 1397 خورشیدی)

  • داوود خانی لنگرودی

دارم کتاب تحریر تاریخ وَصّاف؛ اثر شهاب الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی، از قدیمی ترین منابع دربارۀ دوره ایلخانان، به تصحیح عبدالحمید آیتی از انتشارات بنیاد ایران که در دو هزار نسخه در خرداد 1346 و من آن زمان، نوزادی چهار ماهه بودم- و با مساعدت مالی سازمان برنامه چاپ شد را می خوانم. اثری تاریخی با متنی آراسته و شاعرانه و سرشار از استعاره.

مطالعـۀ این اثر ارزشمند به شاعران و نویسندگان پیشنهاد می شود.

**

 ابن العلقمی در امور دولت مستبد و منفرد بود ولی مقربان خلیفه نسبت به وزیر رعایت احترام نمی کردند و به ادب با او سخن نمی گفتند و این امر موجب آزردگی خاطر او می شد . عاقبت میان او و خلیفه بهم خورد و علت این امر آن بود که امیر ابوبکر پسر خلیفه از روی تعصب گروهی از لشکریان را مأمور کرد تا محله شیعه نشین کرخ را غارت کردند و بعضی از سادات بنی هاشم را اسیر ساختند و پسران و دختران را از خانه ها بیرون کشیدند . وزیر که در تشیع اعتقادی راسخ داشت از این حرکت سخت متألم شد و مکتوبی نزد سید تاج الدین محمد بن نصر الحسینی که از اکابر سادات عصر بود فرستاد و شرح آن ماجری با اندوهی فراوان باز نمود. (ص 15 کتاب)

 

  • داوود خانی لنگرودی

زمان بعدی: سوم مهر 1397 خورشیدی (دو روزِ بعد)

زمان فعلی: اول مهر 1397 خورشیدی (12 ظهر)

مکان: سه شنبه بازار املش

راوی: داوود خانی

**

نویسنده؛ خلاق˚خیز می شود و به دل سه شنبه بازار املش می زند. می بیند فروشنده ها هر کدام در وصف جنس های زبان بسته، دهان ها می خوانند و خرید را در ترازو، سبک- سنگین می کنند و جماعتی،  پر و پوچ  تحویل هم می دهند و گروهی،  خیره اند به چیزها و میزها و  عده ای، پا سست و گوش تیز کرده اند و چون نرخ ارز، شناورند در روزگذارِ بازار!

نویسنده؛ می خواهد از عنصر برجسته ی " گفت و گو" در داستان هایش سود جوید.

-آره، خودشه!

 و دکمه ضبط گوشی اش را فعال می کند...

  • داوود خانی لنگرودی