دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

کلیپ عریان‌سراییِ گیلکیِ «تورتوری» در اینستاگرام

مادیؤن،                                

لاتَ کوس‌گیج بادَ مِئن؛     

توتوری دره         

بَکَنده‌خایه‌اسبَ وأ      

برگردان به‌فارسی:

مادیان

در بادِ کس‌گیجِ ساحلیِ رود

شیدایی می‌کند

برای اسبِ اخته.

عباس معروفی:

«هرچیز لخت‌‌وعوری، اروتیک نیست. کسی را فریب ندهیم. به ما چه مربوط که بالای سکس‌شاپ‌ها می‌نویسند موزه‌ی اروتیک. آنها از این راه نان می‌خورند. خود را هم فریب ندهیم. بین دو جهان اروتیک و پورنو دره‌ای عظیم و «نازیبا» قرار دارد. فاصله‌ای به وسعت دو جهان یا شاید بهنر است بگویم فاصله‌ای به اندازه‌ی یک تار مو، مرز عشقبازی و همخوابگی را تعیین و تبیین می‌کند.

سلیقه‌ی شخصی من برهنگی مفرط را نمی‌پسندد، وتصویر ماه را از پشت شاخه‌های درخت بسیار زیباتر از ماه لخت می‌بیند.

اروتیسم تصویر کردن «زیبایی رفتار جنسی» است، نه نمایش «خود رفتار جنسی». چه اینکه رفتار جنسی لزوماً و اغلب زیبا نیست.

اروتیسم به اوج می‌رساند، و پورنو فرو می‌کاهد. وقتی اروتیسم به تماشای پورنو می‌نشیند از خجالت آب می‌شود و صورتش گل می‌اندازد.»

 

  • داوود خانی لنگرودی

یادتان که نرفته است اسفند ۹۸، کرونا به‌شکل قطره‌چکانی در ایران رسانه‌ای و حال آنکه، جنازه‌برجنازه در بیمارستان‌های قم و رشت تلنبار شده بود و با بازگویان و نشر و بازنشردهندگان مطالب و کلیپ‌های کرونایی برخورد از نوع شدید می‌کردند و بر فراگیریِ کرونا  به‌نوعی مُهر کتمان می‌‌زدند و چندی بعد هم با پای احتیاط، پرشتاب از ترس اوضاع نابه‌سامان اقتصادی، درِ بازار را باز کردند و حالا که پاک اوضاع بیخ پیدا کرده، دولت کریمه، آشکار، بر دهنه‌ی کره‌نایِ کرونا، جیغ بنفش می‌کشد و از امروز ۱۵ تیر هم دستور «بی‌ماسک ممنوع!» را سرداده است و غافل‌از‌اینکه «هوشنگ‌ایرانی[1]» هایِ درمانده و کلافه ازاین‌همه گرانیِ بی‌پایان و بی‌توان از خرید نان شب‌، سخت روی دنده‌ی لج افتاده‌اند. 

۱۵تیرماه ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانی‌خلیفه‌محله

 

[1] کتاب منتخب شعرهای هوشنگ ایرانی

 

       

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

کلیپ «قلب من» از داوود خانی‌خلیفه‌محله در وبگاه آپارات

سرکشیدم آخرین قلپّ از بهارچایِ کوهپایه را درحیاطِ جای‌دارِ چای‌خانه‌ زیر بید و استکانِ چای را روی میز می‌‌گذاشتم تاکه پا شوم؛ دیدم آه! دختری تی‌تیش و خوش‌تراش، چندمتر دورتر، نرم رویِ صندلیِ صورتیِ روبه‌روی من خزیده، خنده‌ می‌مکد.

دخترک که دید سخت خیره‌ام به‌او، خدابداشت با دو دست خود برای من قلبی در هوایِ زیر بید کاشت. بعد کفّ دست راست را برد سمت غنچه‌ی لبش. بوسه‌ای گرفت. بوسه‌‌ را یواش، تویِ قلبِ هدیه‌داده می‌گذاشت .... قلب من که پیش‌ازین گرفته بود، مثل غنچه‌ی لطیف چایْ باز شد.

سایه‌ی درازِ بید تا کنار جاده‌ رفته بود.

دخترک که گوشی‌اش به‌روی میز زنگ خورْد، هول کرد، دست برد تا ...

دید یک‌پسر، ‌بلند و موی‌وِزوِزی در کنارش ایستاده ‌است. نازدار، هام‌هومی کرد و زود رفت توی فازِ لوس‌بازیِ تمام‌عیار.

چای‌چی برایشان دو استکان، چایِ دارچین روی میزِ کُنده‌ای گذاشت. از دو استکان، دو زلف در هوا جان گرفته بود: نیم‌ازارتفاعِ بید، زلف‌ها به‌هم تنیده؛ زلفِ مارپیچ، تاجِ بید ؛ رنگ‌و‌روی باخت.

دخترک به مویْ‌وزوزی،مدام‌ و خنده‌ناک، دل می‌تعارفید و قلوه می‌گرفت و قلوه می‌گرفت و دل...

بعدازآنکه چای را زدند توی رگ،  پسر بلند شد رفت پایِ دخل. دخترک، لحظه‌ای به‌من نگاه کرد، باز قلبی در هوای سینه‌چاکِ زیرِ بید کاشت. خنده‌ای مکید و پا که شد، بای‌بای کرد و آهوانه رفت سمت مویْ‌وزوزی...

**

دست توی دست هم، داشتند از حیاط دور می‌شدند و باد بردمیده چرت برگ‌های بید را پرانده بود.

تشت زردآفتاب بی‌صدا به زیر کوه می‌خزید.  قلبِ من که مثل غنچه‌ی لطیف چای،...

شلمان؛ 30 خرداد 1399 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی