- ۰ نظر
- ۲۵ آبان ۹۵ ، ۰۷:۴۳
داستان مینی مال: اولین لباس روی بند رخت
از: داوود خانی لنگرودی
زن؛ داشت آخرین لباس شسته را به بند رخت توی حیاط می آویخت و گیره اش را می زد که دو گنجشک عاشق آمده بودند و روی نخستین لباس پهن شده ، نرد عشق می باختند.
زن؛ کارش که تمام شد و سر برگرداند، گنجشک ها ی عاشق پرکشیده بودند.
اولین لباس شسته ی ریخ مال شده ی آویزان بند، حالا در دیدرس زن بود!
19 مهر 1395 خورشیدی
داستان کوتاهِ کوتاه: ماچ مالی!
از: داوود خانی لنگرودی
**
آمده ام دامن "لیلاکوه" تا چند قطعه عکس بیندازم.
از لابلای شاخ و بال و برگ درختان، چند جفت جوان را می بینم که گوشه ای، حلقه بسته اند و کونِ لقّ روزگار، ماچ مالی می کنند!
خب، عکس شان را که نمی شود گرفت و یا همان طور ماند و...
کمی که دور می شوم، صدای ماچ مالی شان می افتد!
27 تیر ماه 1395 خورشیدی
لیلاه کوه؛ در اصل لیله کوه است که در جنوب شهر لنگرود قد کشیده است.