دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

داستان مینی مال: اولین لباس روی بند رخت

از: داوود خانی لنگرودی

زن؛ داشت آخرین لباس شسته را به بند رخت توی حیاط می آویخت و گیره اش را می زد که دو گنجشک عاشق آمده بودند و روی نخستین لباس پهن شده ، نرد عشق می باختند.

زن؛ کارش که تمام شد و سر برگرداند، گنجشک ها ی عاشق پرکشیده بودند.

اولین لباس شسته ی ریخ مال شده ی آویزان بند، حالا در دیدرس زن بود!

19 مهر 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی