دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است




  • داوود خانی لنگرودی


 

 

سرپا، کتاب شـاه بی شین جناب مزینانی را از وسط باز می کنم. صفحة 222رمان است. چــند سطرش را که می خوانم، می‌رسم به بندِ

 

دولت‌سرا؛ کون به‌کاناپه نداده، مـــدّ آه من به طاق اتاق می نشیند و شاه بی شینِ تازه‌امانت گرفته را می‌بندم و یُرغه می‌زنم کتابخانة مرکزی شهر و تحویل کتابدار می‌دهم و ... بگذریم!

«- استغفرالله ربّی و اتوب اِلیه... یکی نیست به این مرد بگوید که اگر این آشیخ ریگی به کفش نداشت که به این خراب شده تبعیدش نمی‌کردند! آخر این موقعِ روز به خانه او می‌روی که چه بشود؟ فکر می‌کنی مملکت این قدر بی در و پیکر است که کسی نمی‌فهمد چه کَکی به تنبان دارید؟ لااقل فکر زن و بچه هایت را بکن. از قدیم گفته اند: کاه خودت را بخور و راه خودت را برو«!

الف. وقتی بخواهیم از اصطلاح ، کنایه و ضرب‌المثلی استفاده کنیم، توجه دقیق به کاربرد، معنا و جایگاهشان بسیار ضروری است. در اینجا می‌بینیم نویسنده به‌جای استفاده درستِ کک توی(در، به) تنبان  یا شلوار کسی افتادن یا انداختن، از کک در تنبان داشتن بهره‌برده که به‌لحاظ کنایی ، نادرست است. به‌بیانی دقیق، اصطلاح در غیر معنی حقیقی خود استفاده‌نشده است.

ب. به‌نظر شما استعمال سه اصطلاح و کنایه در یک بند چهار پنج سطری، بسیار تکراری و کلیشه ای نیست؟

ج. استفادة پنج بار از این در عبارت کوتاهِ بالا، با این ی که پیش از آشیخ آمده و حشو است، توی ذوق می‌زند...

 

داوود خانی لنگرودی

کتابنامه

مزینانی، محمدکاظم، ۱۳95، شاه بی شین، چ4، تهران: انتشارات سوره مهر، ص 222

 

 

 

 

  • داوود خانی لنگرودی

سنگِ خؤجِ دارپا


داوود خانی لنگرودی

زرآکنده است دوردست‌ترین شاخه ی درخت در آفتاب درخشان عصر پاییزی و باد، برگ‌های جامانده را که برمی‌آشوبد، کله ی قناس سنگِ خؤج آخرین دارپا- لا‌به‌لای برگ‌ها، خودنمایی می‌کند.

گوشه ی حیاط، کاس‌آقای زهواردررفته، دوخاله را از لبه ی چاه ‌دارد و کم‌رمق می‌کشد به گرده ی درخت. قلابِ دوخاله، بند و لرزِ شاخه می‌شود. ناگهان، پرنده ای ناشناس، جیغ می‌کشد و پهنه ی آبی آسمان را می‌شکافد و در همان حال، ‌کاس‌آقا که نقش برزمین شده‌است و حسرت روزهای جوانی اش را می‌خورَد، آخرین برگ‌های درخت توی چاه عشوه می‌روند

دارپا ، لخت‌وپخت، نیشش تا بناگوش بازمانده‌است و افاده می‌فروشد.

شلمان- هشتم آبان 1397 خورشیدی

واژگان:

سنگِ خؤج: گلابی چغر جنگلی.

دوخاله: چوبی که انتهایش را با ابزار دیگری به شکل قلاب در می آورند و با سطل آب از چاه می کشند.

دارپا: گیلک ها، از سردرختی ها، یک تا چند میوه را نمی کنند و به اصطلاح خرج درخت می کنند به این باور که درخت، سال بعد میوه بیشتری بدهد و این میان، گاه هوس میوه ی ممنوعه می کنند!...

 

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی



  • داوود خانی لنگرودی

رضا چایچی می‌گوید با برگزاری جایزه موافقم، اما بدیهی است که هیچ کس با جایزه گرفتن شاعر نمی‌شود. همان‌طور که با کلاس‌های شعر که برخی برگزار می‌کنند کسی شاعر نمی‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این شاعر در گفت‌وگو با ستاد خبری چهارمین دوره جایزه شعر شاملو با اشاره به این که جوایز مستقل به رنگین بودن فضای ادبیات و شعر کمک می‌کنند...

ادامۀ  خبر هیچکس با جایزه گرفتن شاعر نمی‌شود در سایت خبرگزاری کتاب

  • داوود خانی لنگرودی