غزلوارهی نیمایی «بگو!» از داوود خانی خلیفهمحله
چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۱۷ ق.ظ
لحظهای از تو، بگو!
میشود دست کشید؟
بیتو در خلوت خود،
میتوان داشت امید؟
پا گذاشت
با کسی جز تو بهصحرا و لبی از لب داغش طلبید؟
زیر یک چشمه که از قلهی کوه میجوشد،
میتوان جرعه بهدلخواه چشید؟
بیتو
مهتابشبِ تابستان،
زیر یک بید لمید؟
صبحِ شبنمخورده،
غنچهی باغچهای را بویید؟
میتوان کرد مگر از تو دمی قطعِ امید؟
میشود بیتو مگر اندیشید؟
لحظهای از تو، بگو!
میشود؟...
شلمان؛ 7 آبان 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفهمحله
- ۹۸/۰۸/۰۸