دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

سِـهره ی جنگلی یا بلبل آوازه خوان با نام های گیلکی خائوسی؛ خوپوسه؛ خوبیسه، بلبل خمسه، خُبسُک

بازنویسی: زنده یاد محمود پاینده لنگرودی

جوان تهیدستی, عاشقِ دختر پادشاه شد. راه چاره را در آن دید که خود به خواستگاری پیش شاه برود و به مراد دل برسد. چنین کرد و به بارگاه پادشاه راه یافت و ماجرای عشق خود را بیان کرد و از پادشاه خواست که او را به دامادی بپذیرد. پادشاه گفت: می پذیرم اما, با یک شرط! جوان گفت: چه شرط؟ پادشاه گفت: شرطش این است که یک تکه چوب برای من بیاوری که نه کج باشد و نه راست! جوان پذیرفت و به گوشه ای پناه برد و از خدا خواست که او را پرنده ای کند تا به همه ی بیشه ها و جنگل ها پرواز کند و آن تکه چوب دلخواه را بیابد و به حضور پادشاه بیاورد.
خداوند او را سِـهره ی دور پرواز کرد و به سوی بیشه ها و جنگل ها, پر باز کرد و هنوز که هنوز است هر پاره چوب را می بیند, به آن نوک می زند و این سر و آن سرش را نگاه می کند و به زمین می اندازد و به سراغ پاره چوب بعدی می رود و با آرزوی انجام دادن شرط و عروسی با دختر پادشاه!! از این شاخه به آن شاخه پر می کشد. 

  • داوود خانی لنگرودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی