دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۹۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت های داوود خانی لنگرودی» ثبت شده است

به‌گزارش ایسنا، مهدی اخوان لنگرودی، شاعر و نویسنده در سن ۷۵سالگی از دنیا رفت.

غلامحسین سالمی، مترجم، با تأیید این خبر به‌ایسنا گفت: مهدی روز دوشنبه، پنجم خردادماه۱۳۹۹ تمام کرد و قرار است در اتریش در کنار برادرش به‌خاک سپرده شود. او شاعر «گل یخ» ترانه‌ی معروف بود که هنوز هم ماندگار است.

اخوان لنگرودی به دلیل عارضه‌ی مغزی بیش از یک‌ماه در بیمارستانی در اتریش بستری بود.

مهدی اخوان لنگرودی زاده سال ۱۳۲۴ در شهر لنگرود بود. او دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر گذراند. در سال ۱۳۵۱ از دانشگاه ملی ایران در رشته‌ی جامعه‌شناسی فارغ‌التحصیل و برای اخذ مدرک دکتری راهی وین شد.

نخستین دفتر شعرش با عنوان «سپیدار» در سال ۱۳۴۵ با مقدمه‌ی محمود پاینده لنگرودی چاپ شد. از دیگر آثار شعری او  می‌توان به «چوب و عاج» ۱۳۶۹، «آبنوس برآتش» ۱۳۷۰، «خانه» ۱۳۷۵، «سالیا» ۱۳۷۸ و «گل یخ» (برگزیده اشعار) ۱۳۷۸ اشاره کرد.

از داستان‌ها و رمان‌هایش نیز می‌توان از «آنوبیس» ۱۳۷۴، «درمان» ۱۳۷۵، «پنجشنبه سبز» ۱۳۷۵، «ارباب‌پسر» ۱۳۷۷، «در خم آهن» ۱۳۷۹، «الاتی‌تی» ۱۳۷۸ و «توسکا» ۱۳۹۲ نام برد.

«#یک_هفته_با_شاملو»، «خدا غم را آفرید، نصرت را آفرید» ۱۳۸۰، «از کافه نادری تا کافه فیروز» ۱۳۹۲، «ای دل بمیر یا بخوان» (ترجمه اشعار خوان رامون خمینس)۱۳۷۳ و «ببار اینجا بر دلم» (گفت‌وگوی بهزاد موسایی با مهدی اخوان لنگرودی) ۱۳۸۴ از دیگر کتاب‌های به‌جامانده از این شاعر، نویسنده و پژوهشگرند.

یادش جاودان

زندگی تو این‌سال‌ها شده شبیه رقص کُردی: حقوقِ کارمندی‌ِوکارگریِ‌وبازنشستگی‌ات هر پیش‌بهار تا بیاد پانزده‌شانزده درصد، جوانه بزنه؛ گرانیِ‌وتورمِ سیصدچهارصددرصدی، می‌شن پیچک و گل‌شیپوری‌اش‌ اون بالا، بالالایکا می‌زنه و لباس گَل‌و‌گشادی کُردی تنت می‌کنه و یه‌قدم که به‌جلو می‌پَرُنِت، درجا، دوقدم به‌عقب می‌سُرُنِت!

شلمان؛ ۴ خرداد ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

جُستاری از: داوود خانی‌خلیفه‌محله

ششم اسفند 98 در بیمارستان به‌اصطلاح فوق تخصصیِ میلاد لاهیجان، نرجس خانعلی‌زاده، پرستارِ مهربانی که در راه خدمت و نجات بیماران، در بهار جوانی خود دچار ویروسِ‌کرونا شد و پس از دست‌وپنجه‌نرم کردن با این بیماری تازه‌ورود و ناشناخته، ‌‌نخستین شهید جامعه‌ی پزشکی کرونایی ایران شد و خاطره‌ی تلخ‌ودوری را در من زنده کرد.

**

ساعت 30/9 صبح یکی از روزهای زمستان سال 1379 و یا 80 خورشیدی بود. تاریخ دقیقش یادم نمی‌آید. از تالش برای کار اداری آمده بودم ساختمان اداره‌کل‌مان که در نزدیکی‌ِ فلکه‌ی رازی قرار دارد. درست، گوشه‌ی جنوب شرقی این میدان که اکنون یکی از ایستگاه‌های آتش‌نشانی رشت است، آبگیری بود که که روز پیش، برف باریده و غروب هوا صاف کرده بود و در آن شب سرد مهتابی، سطح آبگیر را لایه‌ی نه‌چندان ضخیمی از یخ پوشانیده و صبح روز بعد، چندپسربچه‌ی نوجوان دانش‌آموز در مسیر مدرسه، از سرکنجکاوی، تصمیم می‌گیرند تا روی یخ بازی کنند و همین‌که چند قدم برمی‌دارند، یخ می‌شکند و آنان در آب یخ‌زده گرفتار می‌شوند و چند رهگذر که شاهد ماجرا بودند به‌کمک آنان می‌شتابند که یکی از آنان راننده‌ی فداکار تاکسی‌ای بود که متأسفانه دراین حادثه به همراه آن چندپسربچه و یکی‌دونفری دیگری که برای کمک‌شان به‌آب زده بودند، خود نیز در آن آبگیر یخ‌بسته جانشان را قبل از آنکه نیروهای امدادی سربرسند، از دست می‌دهند.

 البته من زمانی که رسیده بودم یک‌ساعت‌و‌نیم ازین رویداد تلخ می‌گذشت و جسدها را امدادگران از آب بالا کشیده و به پزشکی‌قانونی برده بودند و عده‌ای هم‌ که هنوز آن محوطه جمع بودند، بُهت‌زده داشتند ماجرا را به‌رهگذران تازه‌از‌راه‌رسیده‌ای چون من تعریف می‌کردند..

**

آری، یادمان باشد در زندگی هر انسان، ممکن است موقعیتی پیش بیاید که در آن موقعیت ویژه، جانش را برای نجات همنوع فدا کند. این فرد می تواند یک‌انسان به‌باور تمام‌عیارفداکارِ مادرزاد باشد و یا حتی یک‌ جانیِ به‌ظاهر بی‌رحم از زندان‌گریخته که در آن لحظه و در موقعیت قرار می‌گیرد.

همان به‌باور فردِ تمام‌عیارفداکارِ مادرزاد در موقعیتی دیگر ممکن است در رویارویی با فرد دیگری، سرسوزن از حق قانونی‌وضایع‌شده‌اش نگذرد و به‌بیانی، طرف را نبخشد ولی؛ همان جانیِ به‌ظاهر بی‌رحم، لوطی‌گری‌اش تمام‌وکمال، ستایش‌برانگیز باشد...

کسی چه می‌داند آن راننده‌ی تاکسی که حاضر شد جانش را در آن لحظه، فدای هم‌ولایتی‌هایش کند، چندبار با مسافرانش در موقعیت‌های ویژه بر سر چندریال کرایه‌ی کمترو نصف‌و نیمه‌ی پرداخته‌شده ، یا حتی مسافرانی که ناخواسته درِ ماشینش را اندکی محکم بسته، باهم بگومگو نکرده‌اند.

به‌باورم رفتارهای انسانی، بیشتر در موقعیت‌ها پدیدار و معنادار و یا بی‌معنا می‌شوند.

  • داوود خانی لنگرودی

پیش‌از زاد‌‌ و ورود کرونا، تا عطسه‌ای می‌زدی، همان‌دَم دوروبَری‌هایت می‌گفتند:

  • عافیت!

سرِصبحی، رو صندلیِ جلوییِ پرایدی جا خوش کرده‌بودم و می‌رفتم محل کارم.

ورودی شهر، چیزی سینه‌ی دماغم را خاراند و یک‌آن با دستم دهنه‌ی دهانم را گرفتم و عطسه‌ی قلنبه‌ای ریختم که بی‌درنگ یکی از دو مسافر صندلیِ عقبی ، به‌درشتی غرید:

  • زهرِمار!

و تا بیایم گردن بچرخانم ببینم آقا کی باشند، راننده ماشینش را نگه‌داشت و گفت:

  • آهای! توکرونایی بودی، سوار ماشین شدی؟ تا زنگ نزده ستاد کرونا بیایند بگیرَندَت، هِرّی!

گیج‌وگول، درِ ماشین را باز کردم و پیاده شدم و دست کردم تو جیبم کرایه‌ماشین را بدهم که راننده زهرخندی زد و گفت:

  • نمی‌خواد! عوضش بهتره بری دواخونه یه دهان‌بند واسه خودت بخری!

و دست راستش را دراز کرد و درِ را بست و ماشین را روی دنده‌ی چپ انداخت!

سه‌شنبه 20 اسفند 1398 خورشیدی- داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

اینک کرونا که می‌نوازد کَرَه‌‌نای       

در خانه بمان نیا خیابان آهای!     

پیش از خوردن، ‌بِشویْ با صابون دست

هر یک‌ساعت بنوش یک‌فنجان چای  

شلمان؛ 11 اسفند 1398 خورشیدی- داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

قطع از کمرِ تنها«تادانه‌دار» با نام علمی Celtis australisدر حریم مسجد‌شهدای شهر املش

این درخت دیرسال آراسته‌تاج که در پیشگاه مسجدشهدای املش، چسبیده به‌گلزار شهدا قرار داشت، باشکوه بود و به‌آدمی، آرامش وصف‌ناپذیری می‌داد... صدحیف!

ثبت عکس: صبح روز دوشنبه؛ ۵ اسفند ۱۳۹۸ خورشیدی

 داوود  خانی‌خلیفه‌محله

 

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ برف‌وبوران سنگین در خلیفه‌محله‌ی شلمان در وبگاه آپارات

برف خلیفه‌‌محله‌ی شلمان در گیلان، از صبح روز دوشنبه 21 بهمن آغاز و بعد از دقایقی قطع ؛ اما از سرِشب آغاز شد و تاصبح روز سه‌شنبه 22 بهمن درحالی که تنها 20 سانتی‌متر باریده بود؛ ناگهان با بوران سرد  قطبی همراه شد و تا حوالی ساعت 13 بعدازظهر نزدیک به 70 سانتی‌متر دیگر برف بر زمین نشست تا بلندای آن نزدیک به‌یک متر برآورد گردد. در کوهستان‌و‌جلگه‌ها‌ی گیلان برف شدیدی بارید و در شهرهای رشت، لاهیجان و رودسر، بلندای برف به بیش از یک‌متر‌و‌بیست‌سانتی‌متر رسید.

قطعی دو‌سه‌روزه‌ی آب و برق و وسایل گرمایشی و قطع ارتباطی راه‌های اصلی شهری(بماند راه‌های فرعی و روستایی)و حتی تلفات انسانی از پیامدهای این بارش سنگین در گیلان که چون همیشه با پوزش‌و شرمساری مقام‌ها همراه بودوصدالبته، از ذکر جزئیات آن خودداری می‌شود.

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ تاریخ شفاهی املش: مصطفی مکاریان املشی(قسمت سوم و پایانی) در وبگاه آپارات

تاریخ شفاهی املش: گفت‌و شنید به‌یاد‌ماندنی با مصطفی مکاریان املشی از کارکنان پیشین شهرداری املش به‌زبان گیلکی در سه‌قسمت از داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ تاریخ شفاهی املش: مصطفی مکاریان املشی(قسمت دوم) در وبگاه آپارات

تاریخ شفاهی املش: گفت‌و شنید به‌یاد‌ماندنی با مصطفی مکاریان املشی از کارکنان پیشین شهرداری املش به‌زبان گیلکی در سه‌قسمت از داوود خانی‌خلیفه‌محله

 

مطالب مرتبط:

فتوکلیپ تاریخ شفاهی املش: مصطفی مکاریان املشی(قسمت نخست) در وبگاه آپارات

 

  • داوود خانی لنگرودی