دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۲۶ مطلب با موضوع «دوبیتی داوود خانی لنگرودی» ثبت شده است

  • داوود خانی لنگرودی

دوبیت از زورِ گشنگی

از: داوود خانی لنگرودی


بــره از نهری که اکنون می پرد

گوســفندی را که تنها می چرد


گشنگی پایش بیاید در مـــیان

شک ندارم، گله را سگ می درد!


31 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

دو دوبیتی به هم پیوسته: بزعاله و گوسفند و گرگ و چوپان!

از: داوود خانی لنگرودی

(1)

رو اون تپه که می بینی بلـنده

سه بزغاله، سه تا هم گوسفنده


و اون درّه، دقیــقاً زیرِ تـپه

یه آقاگرگه هَس شِشلول بنده!

(2)

رو کتفِ تپه چوپون می زنه نــــی

از این که نیمی از عمرش شده طی


جِز و بِز می کنه و عِـــزّ و چِــز،

که می آید نگارم پیش مو کــی؟!


18 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

دوبیتی طنز: شکم؛ آرامگاه مرغ و ماهی

از: داوود خانی لنگرودی

شده در رستـــــــورانِ دلبخواهی  

شکــم؛ آرامـــــگاهِ مرغ و ماهی

چنان یُبسم کنون، کاین مخرجینم

ندارد روزنــیّ و هیچ راهــــــی!

6 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

یک دوبیتی طنز کودکانه در دو تصویر

از: داوود خانی لنگرودی

تصویر اول:

کشیده مرغکی نقــاش، لوسه

کنارش گربه ای، خیلی ملوسه

تصویر دوم:

سگه؛ دنبال کرده گربه هِه رو

ولی مرغه؛ به دنبال خروسـه!

5 خرداد 1395 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

نسخه الکترونیکی رایگان کتاب زن گیر نامه داوود خانی لنگرودی

شامل 50+یک دوبیتی طنز

پیش از این 28 دوبیتی طنز با مـــضمون "زن گیری" و با عنوان دوبیتی های طنز زن گیر نامه، سروده بودم که در وبلاگم و یکی دو سایت معتبر دیگر نیز منتشر شده بود.

هرچند سرودن طنز در یک قالب و آن هم با یک مضمون به تعداد فراوان،همچون گرفتن زن در این دوره و زمانه، چندش آور است و توی ذوق می زند؛ دیدم حالا که 28 قطعه از آن را سروده ام، چند تا دیگری بر آن بیفزایم و آن را به عدد 50 به اضافه ی یک برسانم و یک جورایی خاطره پنج بعلاوه ی یک را در اذهان زنده کند.

این بود که دیروز و دیشب نزدیک به 15 دوبیتی دیگر از این دست سرودم که چند تایی از آن را در زیر مشاهده می کنید.

امید این یکی دو روز پیش رو، فرصتی دست دهد و دل و دماغی هم داشته باشم تا این مجموعه ی طنز را به عدد مورد نظر برسانم و یک روز را هم صرف ساخت کتاب در قالب پی دی اف نمایم و اوایل هفته ی آینده این نسخه ی الکترونیکی رایگان را در وبلاگ و شاید یکی دو سایت دیگر رونمایی نمایم:

چه خوبه زن بگیرم بستنی خور

مدل بالا و بی جهل و تحـجر

بپوشه کاپشن چرمــــیّ اعلا

بدم می آیه زن باشه جُـلـُنبُر!

*

برنجش دم سیــاه و شیک باشه

فضا آرام و با مــــــوزیک باشه

زن از شاندیز می گیرم به شرطی

غذای غـــــالبم ششلیک باشه!

*

چه خوبه زن بگیرم شهرِ شَلمان

بریزه چایی واسه م توی فنجـــان

غذای ظـــــهر باشه شاهماهی

شب آماده کنه واسه م فسنجان!

شهر شَلمان بر وزن سَلمان از توابع لنگرود که تا یک دهه ی پیش، فراوانی ماهیان خاویاری و استخوانی رودخانه اش زبانزد بود و مهارت آشپزی زنانش در شرق گیلان حرف اول را می زد./


  • داوود خانی لنگرودی

دوبیتی اسب در دشت

از: داوود خانی لنگرودی

چمن، خورشیدِ تابان، اسـب در دشت

خرامان و خرامان، اســــب در دشت

و ناگه: مــــــــــادیان! بالای تپه!...

چموش و یال افشان، اسب در دشت! 

  • داوود خانی لنگرودی

دوبیتی: تو با آن...

از: داوود خانی لنگرودی

تو با آن برقِ چشمانِ کُـشَـندت

قَـدِ رعنا و مــــــوهای بلندت

بذاری پاتو از دروازه بیــــرون

سرِ کوچه نرفته، می بَـَرنـــدَت! 

  • داوود خانی لنگرودی



بر سر زده بود و سخت بودم بی تاب

یک بوسه بچینم از لبت در مــهتاب

دل: خوش شده بود و گرم، امّا ناگاه،

بیدار شدم: کاش نمی دیدم خواب! 
***
و می بینم: تو را آن سوی پـــــرچین

و من: یک شاخه از گل های نسرین

بچینم تـــــــــــا بیایم پیشِ پـــایت...

دریغ و حسرت از یک خوابِ شیرین!

( داوود خانی لنگرودی )
  • داوود خانی لنگرودی