فتوکلیپ نیماییِ « شبِ دمکرده» داوود خانیخلیفهمحله در اینستاگرام
لبهی پنجرهی یکلَتهباز
ماهیِ تُنگِ بلور،
سرودُم میجنبانْد.
بادِ برخاسته شلاقش را
بهتنِ پنجره و شیشهی لق میکوبانْد
ابر بر قلهی کوه
ماه را میپوشانْد...
مرد
فانوس رَفِ کلبهی تنهاییِ خود را گیرانْد.
باد
کمتر شدهبود
آنسویِ جادهی پرپیچ وخمِ آبادی
مرغِ شبآهنگ از شاخ درخت آویزان
یکنفس
بارِ غم میتَرَکانْد...
باد
جانباختهبود
درّهی سنگیِ رود
آخرین بعبعهیِ برّهی از گلّهجدا
زیرِ سرپنجهی خوناندودِ گرگ خاکستری ازرمقافتادهای...
**
از درخت
اوّلین قطرهی خون
که شتک زد بر خاک
حَقّحَقّ مرغ شبآهنگ بهناگاه خوابید
شبِ دمکرده
سکوت
وَ دهانباز
زمان
از نفس افتاده بود
شلمان؛ 15 فروردین 1399 خورشیدی
- ۰ نظر
- ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۱۰