از دست تو شاکیام، بهجِد دلگیرم
لکنت دارم نمیکند تأثیرم
ای ماه دلارام من از روزی که
بوسیدمت، آرام نمیگیگیرم!
املش؛ ۱۶ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
- ۰ نظر
- ۱۶ آذر ۹۹ ، ۰۹:۴۸
از دست تو شاکیام، بهجِد دلگیرم
لکنت دارم نمیکند تأثیرم
ای ماه دلارام من از روزی که
بوسیدمت، آرام نمیگیگیرم!
املش؛ ۱۶ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
علی کریمی؛ جادوگر فوتبال ایران و آسیا در جدیدترین پست اینستاگرامیاش، نوشته است:
«کاش بهجای یکساعت، یکسال را برای رهایی از رنج و عذاب مردم به عقب میکشیدند!...»
و این بهانهای برای زودشعری رباعیام شدهاست:
سال نود و نُه شده اوضاعْ وخیم
هر روز که میرود، عذابی است الیم
یک ساعت را فقط کشیدند عقب
ایکاش که یکسال عقب میرفتیم!
املش: ۱ فروردین ۱۳۹۹ خورشیدی-داوود خانیخلیفهمحله
اینک کرونا که مینوازد کَرَهنای
در خانه بمان نیا خیابان آهای!
پیش از خوردن، بِشویْ با صابون دست
هر یکساعت بنوش یکفنجان چای
شلمان؛ 11 اسفند 1398 خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
نه! عبّاسا! جان من ای عـــباسا!
پیرانهسری شوَد چو آدم یُـــبسا
در معده اگر باد همی انـــــبارَد،
جِز می خورَد و چهره شوَد قنّاسا!
گر مِیْ نبوَد صاف، سلامت سر دُرد
اکنون که بـــهارست نباید پژمرد
گوساله گران، گــاو گرانتر؛ بهتر
امسال کباب خـوک میباید خورد
*
طالب آملی، شاعر پرآوازهی سبک هندی، غزلی دارد که مصراع آغازینش چنین است:
صاف گر مِی نبوَد، باد سلامت سرِ دُرد بر وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلن که مصراع نخست این رباعیّ البته بر وزن مستفعل مستفعل مستفعل فع وامدار آن است.
رباعی هُرّی دل من ریخت
از: داوود خانی لنگرودی
دیشب که به خوابم آمدی بودی مـست
در دست تو جام بود، افــتاد شکست...
هُــــرّی دل من ریخت و برخاستم از،
قوقوی خروس و رفت فرصت از دست!
23 خرداد 1395 خورشیدی
سوزی در دل ز دلفروزی دارم رحمی، رحمی که طرفه سوزی دارم
مردم گویند: "کس به روز تو مباد" می پندارند بی تـــــو روزی دارم! (عاشق اصفهانی)
*
گر رنج و عذاب سینه سوزی دارم زآنست که همچون تو عجوزی دارم
قدم ز غمت خمیده و مردم شهر می پندارند بی تو غـــــوزی دارم! (خروس لاری- ابوالقاسم حالت)
*
بـه! بـه! بـه! بـه! چه حال و روزی دارم مینی کوپرِ یگانه سوزی دارم
بر عکس "خروس" و "عاشقِ اصفهونی" دنیای قشنگ یالــقوزی دارم! (داوود خانی لنگرودی)
رباعی طنز ششم آقای مدیر
از: داوود خانی لنگرودی
فوکوس و دِی وِلت و اِشپِگل می خواند
تاریخِ قدیم و از هِــــگِل می خـواند
آقای مدیـــــر، دولت آبـادی است
رُمـــــــانِ زوالِ کُلُنل می خـواند!
(7/11/94)
هفته نامه ی فوکوس، روزنامه دی وِلت و هفته نامه ی اشپگل از نشریات معتبر آلمانی می باشند
زوالِ کُلُنِل؛ رمانی ست از محمود دولت آبادی