دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۴۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داوود خانی لنگرودی» ثبت شده است

از من و شما، پناه‌برخدا، بَلا‌به‌دور ...

رامسری‌های گیلک‌زبان، زبانزدی دارند که برگردانش به‌فارسی می‌شود:

« تا بچّه بزرگ شود، بر قبر بزرگ، گیاه آقطی(پِیلَم) به‌بلندای هفت‌قد می‌رسد».

در مثل که مناقشه نیست؛ بله، #کرونا_را_شکست_می_دهیم؛ اما می‌ترسم از من و شما، پناه‌برخدا، بَلا‌به‌دور، کرونا این‌گونه که در گیلان‌زمین کره‌نایْ می‌نوازد وگیلک‌ها را چون برگ می‌پژمراند و می‌روباند،...

شلمان؛ 20 اسفند 1398 خورشیدی - داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

در قلب منی عزیز!

                   ایّام کرونایی را

از دور، درود بر تو وُ رودررو

بگذار نبوسمت که دوسِت دارم

شلمان؛ ۴ اسفند ۱۳۹۸ خورشیدی-  داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ مینیمال: «شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوی برکه» از داوود خانی‌خلیفه‌محله

مرد، بر سنگ درشت خزه‌پوش زودشکن لب برکه نشسته و خیره است به‌ ابرها و آسمانی که برآب نقش بسته و شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوای که درآن پی‌درپی، دُم‌و‌سر می‌جنبانَد و واپس می‌خزد و گاهی تیز، بالا می‌آید و طاق برکه را می‌شکانَد و‌آسمانِ آب را می‌آشوبد و بی‌درنگ، ‌کف برکه می‌روَد و ابرها و آسمان برآب، باز، شکل تازه‌ای می‌گیرد.

مرد، برای لحظه‌ای نگاهش را از ماهی‌وبرکه  برمی‌گیرد و سیگاری می‌گیراند و بی‌معطلی، چشم‌ می‌دوزد به برکه‌وشاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولوی کفِ آب که لابه‌لای گیاهان بی‌ساقه، دُم‌و‌سر می‌جنباند و ابرها بر آب می‌جنبند.

مرد، اولین پک عمیقی که می‌گیرد و دودش را با لذت بیرون می‌دهد، می‌بیند چشم‌برهم‌زدنی، ماهی‌خورکی، سرفه بر آب انداخته و منقارآویزان، سینه‌ی آسمان را می‌شکافد...

**

مرد، مدتی‌ است‌، رفته و ابرها و آسمان، پاک، جان‌گرفته توی برکه و شناور است برآن، کونه‌ی سیگاری؛ بی‌شاه‌ماهیِ‌سرخِ‌کوچولو!

شلمان؛ عصر جمعه 2 اسفند 1398 خورشیدی داوود خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

 

ماهیگیر

می‌چرتید

ماهیِ سرخِ زبل

دانه‌ی ذرّت هَوَسید

باد بر آب، لک‌انداخته‌‌بود

آب‌تَک

دُم‌وسر ‌جنبانید

ماهیگیر واچرتید...

**

کفِ رود

سُرب

صلح را می‌آشفت!

املش؛ ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ خورشیدی  - داوود خانی‌خلیفه‌محله

آب‌تَک: شناور. وسیله‌‌ای برای قلاب ماهیگیری.

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ شعر « شبِ تازه‌دَمِ سرمازا»  از داوود خانی‌خلیفه‌محله در وبگاه آپارات

در غروب‌مرگِ جیغ‌و‌ویغِ زاغ،

قالب‌تهی‌کرده‌بود

پَراشیده‌ی باد و  باران و تازیانه‌ی تگرگِ بی‌امان...

شب؛

شبِ تازه‌دَمِ سرمازا

دانه

          ‌دانه

پنبه بر شهر

               سیاست می‌کاشت

شلمان؛ 8 بهمن 1398 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ دوبیتی گیلکی «غریبی‌تیر»داوود خانی‌خلیفه‌محله در وبگاه آپارات

می‌تَسکَ دِیل، غریبی‌مِئن بَگود گیر

نَگیته خاشِخا آخر می‌سَرویر

دوری‌غوصّه‌جی هرجا پا بَئنَم، باز

غریبی‌تیر بُومَه می‌قلبَ سَر جیر

خلیفه‌محله؛ تابستان 1373 خورشیدی

بازسرایی؛ 9 بهمن 1398 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ ” مَردِ به پشت‌دراز کشیده‌“ داوود خانی‌خلیفه‌محله در وبگاه آپارات

صحنه‌ی نخست:

آفتابِ نیمروز، ته‌مانده‌انداخته‌ی کلاغِ خَلَنگ از بلندای درخت به‌دست مَرد به پشت‌دراز کشیده‌ای را

چُستی خشکانید.

بادِ وزنده‌ی ناگهان‌برآمده، ته‌مانده‌انداخته‌ی خشکانیده را کَند و رُفت.

صحنه‌ی دوم و پایانی:

غروبگاه؛ باد، خوابیده بود و کلاغ از بلندای درخت کوچیده و آفتاب، شانه‌ی کوه دوردست را شعله می‌کشید و برگ‌ازبرگ و پلک‌از‌پلک تکان نمی‌خورْد و مَردِ به پشت‌دراز کشیده‌...

شلمان؛ 3 بهمن 1398 خورشیدی - داوود‌ خانی‌خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

 

رباعی «گرگ و برّه» از داوود خانی خانی‌خلیفه‌محله در وبگاه آپارات

گرگ آمد و تند، برّه را پاک درید

فوّاره‌ی خون بره بر خاک چکید

می‌خواست که دشت تا کمی سرخ شوَد

برف آمد و رویِ گرگ را کرد سفید!

بازسرایی مصراع سوم؛ 24 دی‌ماه 1398 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی