دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

داستانک‌رباعیِ کش‌آمده

داوود خانی خلیفه‌محله (لنگرودی)

اَبرَنجَک و رعد و باد می‌آزارید

باران

باران

از آسمان می‌بارید...

مَردی

لبه‌ی پنجره آمد؛

                           می‌دید:

در باغچه‌ی حیاطِ باران‌شسته،

کت‌بسته‌ترین دانه‌ی افشانده به‌خاک

آزادترین‌درخت را می‌کارید.


شلمان- 28 خرداد 1398 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی


فتوکلیپ دوبیتی گیلکی ”یـواشیْ!“ از داوود خانی خلیفه‌محله در آپارات گیلکان

اُهُـی سرگالشِـیْ! کــوهؤن زِئنی نِـیْ

بوزَه‌را مِئن، گوسَــندؤنَه دَرَی هِـــیْ

دَرِه مِـئن، وَرگ ایسأیْ دُندؤنبَسؤسَه

یَــواشیْ! اُی یـواشیْ! اُی یـــواشیْ!

داوود خانی خلیفه‌محله- 16دی 1396 خورش


برگردان واژگان:

سرگالش: سرچوپان/ بوزَه را: بُزرو. باریک راه/ گوسَنداُن: گوسفندان

وَرگ: گرگ/ دُنداُنبَسؤسَه: دندان ساییده

 

  • داوود خانی لنگرودی



اَته‌کو

‌دیم‌بؤرئیته.

آتیش‌ئیته‌بو،

چیمخألِه‌دریا...

صوب،

نرمˇخنده‌ کأدبو.

داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی) 13 خرداد 1398 خورشیدی

برگردان:

اته‌کوه

رخ‌برافروخته.

دریای چمخاله

گر گرفته بود...

صبح

تبسم می‌زد.

 

  • داوود خانی لنگرودی

فتوکلیپ رباعی گیلکی پأپّـؤیْ در آپارات گیلکان

شلمؤنˇروخؤنَه وِئر بَزأم، کوملِه لاکؤیْ!

چأیْ‌باغˇمیــئِـن تِه‌بَه بَکَندَمپأپّـؤیْ

خَئسْتم ته هَدَم، دَپَرکَسَم خوابˇ‌جی‌یَه

مـآ، اَخمأچِه‌بو، بَدِئم می‌چِشمؤن اَرسؤیْ

داوود خانی خلیفه‌محله(12 خرداد 1398 خورشیدی)

کاربرد واژه‌ی پأپّؤیْ در گیلکی

  • داوود خانی لنگرودی

پأپّؤیْ؛ پأپؤیْ pappoy;papoy

واژه‌ی پأپّؤیْ؛ پأپؤیْ در زبان گیلکی شرق گیلان با سه معنا همراه‌است:

1.اسم صوت فاخته که نام پرنده‌ای است.

2.نیلوفر سفید جنگلی که پیچک جنگلی نیز می‌نامندش.

3. گل نیلوفر سفید جنگلی که برگِ به‌مراتب نازکی دارد و گیلک‌ها در معنای غیراصلی‌اش و به‌شکل مجازی و کنایی؛ جنس لطیف و بسیار زیبا را پأپّؤیْ گویند:

همساده‌لاکویْ، پأپّؤکَه مؤندنه.

داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی


پاینده لنگرودی، محمود. شاعر، فرهنگ‌نویس، مردم‌شناس، مورخ، خوشنویس و کارشناس ادبیات و فرهنگ گیلکی و از نخستین پیروان شعر نیمایی. در ۱۲ آذر ۱۳۱۰ش در گیلان، در شهر لنگرود، به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در ۱۳۱۷ش در همان شهر آغاز کرد. در دوازده‌سالگی به سبب بیماری از ادامه‌ی تحصیل بازماند. پس از دوسال، دوباره به تحصیل پرداخت (پاینده، «زندگینامه»).

در ۱۳۲۰ش، همگام با مبارزه‌ی سیاسی، شعر و شاعری را با همکاری با روزنامه‌ی چَلَنگَر محمدعلی افراشته (۱۲۸۷۔ ۱۳۳۸ش) آغاز کرد و شیوه‌ی شاعری را از او آموخت (همان‌جا). پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش، دیگربار ناگزیر از ترک تحصیل شد و در آن سال به تهران آمد. در سال‌های ۱۳۳۳۔ ۱۳۳۴ش، در تهران با اهل قلم آشنا شد و در مجله‌ی امید ایران شروع به‌کار کرد و به پیروی از شعر مشروطه و با استفاده از این امکان، در مجله، سرفصلی منظوم با عنوان: «همه هفته برای خلقِ بیدار /کند امیدِ ایران بحث اخبار» گشود که در آن درد عمومی را با زبان ساده بیان می‌کرد (یادِ پاینده، ص ۱۲۱)، هرهفته دو صفحه شعر سیاسی می‌سرود و منظومه‌های سیاسی او خوانندگان بسیار داشت. در خلال سال ۱۳33ش، 3۲۹ مضمون اجتماعی را در ۳۴۹۲ بیت شعر سرود و به خوانندگان امید ایران تقدیم کرد. در ۱۳۴۴ش، مقامات امنیتی ادامه‌ی انتشار مجله را مشروط به حذف سرفصل «خلق بیدار» و اخبار منظوم آن کردند. پاینده در پاسخ به دلجویی مدیر مجله گفت: «قیامت هرچه دیر آید بیاید» (پاینده، «زندگینامه»). در دی ماه ۱۳۳۳ش، کتاب کوچکی به‌نام نغمه‌های زندگی، جامع اشعار چاپ شده در مجله امید ایران، انتشار یافت، که پنج شعر آن از پاینده بود (سادات اشکوری، ص ۷). پاینده از ۱۳۳۷ش، برای گذراندن زندگی، به مشاغل مختلفی از قبیل حسابداری، نقاشی و تابلونویسی پرداخت. خوشنویسی را در انجمن خوشنویسان نزد استادانی چون ابراهیم بوذری طالقانی، سیدحسین میرخانی و عبدالله فرادی فراگرفت (رضازاده لنگرودی، ص ۴۴۷). به‌علاوه، او با شعر کهن و نو آشنایی داشت و از شاعران خوش‌قریحه‌ی گیلکی و فارسی بود و در قصیده، غزل، رباعی و دوبیتی اشعاری سروده است. اشعار فارسی او، که مضمون اجتماعی دارد، در عین شیوایی و لطافت، عامه‌پسند و عاری از تعقیدات لفظی است. اشعار گیلکی او نیز شیوا، سلیس و سرشار از مضامین دلنشین مردم‌پسند است (گورگین، ج ۲، ص ۵۲۹). او در طنز نیز دستی توانا داشت. طنز او در طعنه بر نابسامانی‌ها بود و هجای او در افشای نابرابری‌های اجتماعی. نخستین مجموعه‌ی اشعار فارسی او با عنوان گلِ عصیان (مجموعه ۲۲ شعر)، که بر ضد ستم و بی عدالتی سروده بود، در ۱۳۳۴ش منتشر شد. دوسال بعد، کتاب کوچکی با نام ترانه‌های گیلکی (شامل ۴۴ دوبیتی)، از سه شاعر گیلانی، منتشر شد که، علاوه بر مقدمه، پانزده ترانه‌ی آن از پاینده بود (پاینده، همان‌جا؛ سادات اشکوری، همان‌جا).

منظومه‌ی یه‌شؤ بشؤم روخئونه (= شبی به رودخانه رفتم) در ۱۳۲۸ش سروده شد و شاعر خود آن را به فارسی برگرداند و در بهار ۱۳۵۸ش منتشر کرد. در این شعر، رودخانه از ظلم حاکم سخن می‌گوید. منظومه‌ی دیگر او هم، که در ۱۳۴۷ش با نام لیله‌کو (= لیلاکوه) سروده شد، در همان سال ۱۳۵۸ش به چاپ رسید. درون مایه‌ی لیله‌کو اعتقادات مردم گیلان است، کامل‌ترین مجموعه‌ی اشعارش گیلوا نام دارد که هنوز به چاپ نرسیده و مشتمل بر ۹۴ شعر است: نُه غزل، سه دوبیتی، ۲۵ چهارپاره، ۵۳ شعر در قالب نیمایی، یک قطعه و سه شعر کوتاه گیلکی. تاریخ نخستین شعر او ۱۳۳۳ش و آخرینِ آن آبان ۱۳۷۶ش است.

مضامین مجموعه‌ی شعر گیلوا دغدغه‌ی ذهنی شاعر درباره‌ی گیلان (۱۷ شعر)، بی‌عدالتی و فقر (۲۵ شعر)، نومیدی (۲۲ شعر)، شادمانی از دست رفته و امید به آینده (۲۲ شعر) و عشق و عاشقی (۷ شعر) است (یاد پاینده، ص۸۷). بیشتر اشعار پاینده در سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۷۵ش سروده شده که در واقع پربارترین سال‌های الهامات اوست. پاینده بقیه‌ی عمر خود را در راه فرهنگ عامه صرف کرده و سال‌ها به گردآوری فرهنگ عامه‌ی شرق گیلان پرداخت. حاصل کارهای او در این زمینه بدین شرح است: مثل‌ها و اصطلاحات گیل و دیلم، شامل حدود ۱۳۰۰ مثل و اصطلاح گیلکی با کاربرد، واژه‌نامه و آوانوشت آن‌ها که حاصل هشت‌سال کار و کوشش او درباره‌ی دو قوم گیل و دیلم است. این کتاب نخستین بار در ۱۳۵۲ش، به‌اهتمام بنیاد فرهنگ ایران، به چاپ رسید و دومین بار در ۱۳۷۴ش با افزوده‌های بسیار، باعنوان فرهنگ مثل‌ها و اصطلاحات گیل و دیلم، در انتشارات سروش منتشر شد؛ آیین‌ها و باورداشت‌های گیل و دیلم، نخست در ۱۳۵۵ش در بنیاد فرهنگ ایران، سپس با افزوده‌هایی در ۱۳۷۷ش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به‌چاپ رسید؛ فرهنگ گیل و دیلم، که نخستین فرهنگ فارسی به گیلکی است و تنظیم آن از 1335ش آغاز شد، در ۱۳۶۶ش به پایان رسید و انتشار یافت. این اثر در میان کارهای تحقیقی او درخشندگی خاص دارد و بسیار ممتاز و باارج است. دیگر آثار چاپ شده‌ی او عبارت است از: قیام غریب شاہ گیلانی مشهور به عادلشاه (تهران، ۱۳۵۷ ش)؛ پل خشتی لنگرود (خَشته پل) که در ۱۳۵۷ش چاپ شد؛ یادی از دکتر حشمت جنگلی (تهران، ۱۳۶۸ش)؛ خونینه‌های تاریخ دارالمرز (گیلان، مازندران) که در ۱۳۷۰ش در رشت منتشر شد. شعرهای گیلکی افراشته (رشت، ۱۳۷۴ش). افزون بر این‌ها، از او مقالات بسیاری در مجموعه‌های پژوهشی مانند: امید ایران، ماهنامه‌ی کاوه، مجله‌ی آدینه، مجله‌ی چیستا، صدای شالیزار، گیله‌وا و یادگارنامه‌ی فخرایی به چاپ رسیده است (یاد پاینده، ص ۱۴-۱۵).

پاینده در ۶۷ سالگی، در ۲۷ آبان ۱۳۷۷ش، در تهران درگذشت و در زادگاه خود لنگرود به خاک سپرده شد.

منابع:

پاینده، محمود. «زندگینامه»، دستنویس؛ همو، مجموعه شعر گیلوا، دستنویس رضازاده لنگرودی، رضا، «دستبرد نابهنگام اجل»، بخارا، س ۱، ش۳، ۱۳۷۷ش؛ سادات اشکوری، کاظم، «از انسان‌های نادر این روزگار» در فراق پاینده، به کوشش رحیم چراغی، رشت، ۱۳۷۷ش (ضمیمه‌ی گیله وا، ش۵): گورگین، تیمور، «شعر گیلکی و شاعران گیلکی سرای»، کتاب گیلان، تهران، ۱۳۷۴ش، یاد پاینده، به کوشش رضا رضازاده لنگرودی، تهران، ۱۲۸۰ش.

رضا رضازاده لنگرودی

 

 

سایه‌ی دریای غم

می‌خورَد در موج‌خیز عصرگاه

آفتاب قطره‌پاش خنده  را

شلمان- داوود خانی خلیفه‌محله (لنگرودی) 9/3/98 

  • داوود خانی لنگرودی


 

کوه

خورشیده بونأؤدأی تأم‌بزأ

اَفتؤئه ‌دولت دتؤسأی شؤپره

درّه، بی‌وَرگ ایسّه، چپّؤن نی به‌د‌ست

پیچه‌مسته گلّه‌جی، سگ ویشتره (داوود خانی خلیفه‌محله)

 

برگردان:

 

کوه، خور را پشت خود آرامانیده

آفتاب دولت شب‌پره تابنده شده‌است

درّه، بی‌گرگ است وُ چوپان نی ‌به‌دست

سرمست از آنست سگ از گلّه زیاده‌است

 

 

 

 

  • داوود خانی لنگرودی

زبان گیلکی از گروه زبان‌های شمال غربی ایرانی و در مجموع زبان‌های حاشیه‌ی خزر است که زبان مادری اکثر مردم استان گیلان و غرب مازندران و جوامع کوچک‌تری در استان‌های مجاور، از جمله قزوین ، زنجان و همچنین در استان تهران است و از دیدگاه تاریخی، گیلکی به زبان پارتی (اشکانی) وابستگی دارد.

بیت تصویری، مطلعی از یک غزل گیلکی بر وزن عروضی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن  و برگردان شعر نیز به فارسی بر همان وزن می‌باشد .

اُی خؤجیرافتؤ‌دیم ونیمه‌شبؤنˇمنگˇمآ

می‌دیله با تی‌محبت بئودأنه اَنـبَس‌نشا  (داوود خانی خلیفه‌محله)

برگردان:

آه ای خورشید‌روی و ماه بدر نیم‌شب  

شد دلم، آری دلم با مهر تو  غلظت نشا

  • داوود خانی لنگرودی