و بعد از باد و رعد و برق و باران
بِدان! برمیدمد خورشیدِ تابان
بریدن میتوان دار از بُـن امـا؛
رگِ اندیشه را با داس نتْوان!
املش؛ بازسراییِ دوبیتی: 21 آبان 1398 خورشیدی – داوود خانی خلیفهمحله
- ۰ نظر
- ۲۱ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۲
و بعد از باد و رعد و برق و باران
بِدان! برمیدمد خورشیدِ تابان
بریدن میتوان دار از بُـن امـا؛
رگِ اندیشه را با داس نتْوان!
املش؛ بازسراییِ دوبیتی: 21 آبان 1398 خورشیدی – داوود خانی خلیفهمحله
ماچ˚دوبیتی
از: داوود خانی لنگرودی
قسم به یال و پشتِ اسب رستم
غمی یارم ندارم در دو عــــالم
بجز مــــــاچِ رخِ ماه تو؛ بگذار
به شکلِ هاله ای، دورت بگردم!
تابستان امسال، مردی شیشه ای متوهم، سر یکی از نزدیکانش را با داس بریده بود و پس از نشئگی، مدعی بود با داسش در حال برداشت گندم است!
کشیدم شیشه، دیدم دانــــهْ دُرّم
و بعدش...شیرم و دارم می غُرّم
به آنی، زارعـــــــــم با داس نشئه
درون مزرعه گـــــــندم می بُرّم!