دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

عصرِ مجنونانِ لیلاکوه شهرِ لنگرود

جمعه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۵ ق.ظ

نوشتاری از: داوود خانی‌خلیفه‌محله

*

عصر پنجشنبه بیستم خرداد 1400 خورشیدی، لیله‌کو(لیلاکوه) لنگرود بودم. از جلگه و کوهپایه‌هایش، عکس آماتور می‌انداختم.

جای‌جای جلگه و دامنه و پایِ کوه‌ها، قلیان‌سراها قد کشیده‌اند و جوانانی که بی‌خیال آوای جانفزای بلبلان مست و طبیعت روح‌افزایش، نیِ‌ قلیان دستشان است و دود چاق می‌کنند.

گرگ‌و‌میش بود که داشتم از دامنه‌ی تپه‌ای سرازیر می‌شدم و گفتاری از «انسل آدامز»، عکاس نامدار آمریکایی در ذهنم نقش بست:

«در هر عکس همیشه دو نفر دیده می‌شوند: عکّاس و بیننده.»

**

روزگاری اگر مجنون شدی و لیلاکوه خوانْدَدَت؛ دو چیزش، خاطره‌ات می‌شود: یکی‌اش؛ چندین و چند کوهپایه‌ی سبز و آن دیگری، قلیان‌سراهای فراوان و جوانان بسیاری که عرق‌آلود و غرق دوداند!

پی‌نوشت:

خسته از پیاده‌روی و تپّه‌نوردی، نخستین به‌اصطلاح چای‌خانه‌ی سر راهم، سفارش یک استکان و پشت‌بندش استکانی دیگری چای دادم و آنگاه که پای صندوق رفتم، چای‌چی فرمودند:

«ما برای صرف چای، پول نمی‌گیریم و من هم گفتم ازاین‌پس من مشتری پروپاقرصتم و خندید و خندیدم و آن‌جا را ترک کردم!»

 

  • داوود خانی لنگرودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی