دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۹۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت های داوود خانی لنگرودی» ثبت شده است

 

در زبان  گیلکی و در گویش‌های  مختلف به گیاه آقطی؛ «پِلَم»؛ «پیلَم»؛ «پِلأم» و...می‌گوییم.

برخی از مؤلفین و گیلک‌پژوهان  علت نام‌گذاری آن را به‌دلیل فراوانی پراکنش این گیاه در جلگه‌ها و جنگل‌های میان‌بند شمال و اینکه  «پشتِ سرِ هم«  و به‌بیانی به‌صورت انبوه  رشد می‌کند، باور دارند پیشینیان ما این نام را از آن‌روی بر آن نهاده‌اند؛ حال آنکه  به‌نظر می‌رسد این نام‌گذاری، علت‌های قانع‌کننده‌ی دیگری می‌تواند داشته  باشد.

به‌باورم  این گیاه به زبان گیلکی از دو واژه‌ی  «پیل»؛ «پِل» و... به معنی «تاول» و «هم» که  در گیلکی مخفف «مرهم» است، از این‌روی واژه‌ی  گیلکی «پِلَم»  می‌تواند مخفف و دگرگون شده‌‌‌ی دو واژه‌ی «پیل+ مرهم» به معنی «مرهمی بر تاول»  باشد.

یادمان باشد، هرکجا گیاه آقطی(پِلَم) رویش دارد، گیاه  گزنه(گرزنه) هم  در کنارش دیده می شود  و وقتی گزنه‌ای، کسی را می‌گزد، برگ گیاه آقطی را به‌علت الیتام‌بخشی بر جای تاول‌زده  می‌مالند  و پُر دور نیست نام «پِلَم» به‌معنای «مرهمی بر تاول»  از دل آن بیرون آمده باشد.

املش؛ بیست‌و‌سوم آذر 98 خورشیدی - داوود خانی  خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

دیشب، زدم به شبکه‌‌ی سه سیما که به‌اصطلاح فوتبال تماشا کنم، دیدم سریالی را پخش می‌کند به‌نام «وارش» و قسمت‌هایی از آن را که نگاه می‌کردم، در سکانسی زن  گیلانی گُلی از گیاه  گَندِ‌واش(علف هرز) کَند و به شوهر جنوبی‌اش داد و او گفت: «این چی‌‌یه؟» هنرپیشه‌‌ی زن در جوابش  گفت: «ما بهش تمشک (تمش؛ بولوش؛ بوروش)  می‌گیم...»

عجبا!

شلمان؛ بیستم آذر 98 - داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

سیدعلی صالحی: «  روزگاری که دیگر به‌جای صدای تیشه از بیستون، صدای پتک از مزار شاعران می‌آید، رقصیدن در ضیافت زهراب و مجلس ملال، سقوط اخلاق است. یک «نه» به هزار «بله» بله...!»

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سیدعلی صالحی: شایسته‌ترین شیوه در امر قدردانی و اعتماد و عالی‌ترین شکل و شیوه‌ی اجتماعی توأم با تشویق و دلگرمی، پدیده‌ای به نام «جایزه» در ...

متن کامل خبر

توضیحی بر وزن سطری از  نیمایی «یک‌نفر تمام  شب... »

شاعر ارجمندی از شاعران مطرح وبگاه  شاعران پارسی‌زبان، دیشب پیامکی برایم ارسال داشتند و عنوان کردند که سطر:

«یک‌نفر

         -که داشت اعتیاد و بود مشتی پوست ‌و‌‌‌ استخوان»

 دارای لغزش وزنی است.

سطر بالا که بر وزن « فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن » است، بر اساس اختیارات زبانی، تغییر کمّیت مصوت‌ها؛ یعنی کوتاه تلفّظ کردن مصوت‌های بلند، باید گفت «تی» مصوت‌ بلند ، در کلمه‌ی «مُشتی»، بی‌آنکه تغییری در دستور خطّ زبان پدید آید، کوتاه تلفّظ می‌شود؛ و این امری است بدیهی و مرسوم.

برای نمونه، در بیت زیر از پروین اعتصامی:

«راستـی آمـــــوز، بسی جو فــــروش        هست دریـــن کــوی کـــه گندم نماست»

که هجای «تی» مصراع اوّل بلند است؛ اما طبق قاعده، کوتاه تلفظ و محاسبه می شود تا با معادلش
در مصراع دوم یکسان گردد و بر وزن (مفتعلن/مفتعلن/فاعلن )درآید.

 

  • داوود خانی لنگرودی

نخست اینکه اگر از من بپرسید شعر چیست؟ هیچ پاسخ روشنی ندارم به‌شما بدهم.

دوم اینکه، در زبان فارسی چیزی به‌نام شعر بی‌وزن نداریم و اساساً، ضروری‌ترین مؤلفه‌ی شعر فارسی؛ موزون بودن آن است و بس. به ‌همین سبب، زبردست‌تر از شاملو هم که باشی و بیایی به زبان نو و فرانو، اثر بی‌وزنی بیافرینی سرشار از شاعرانگی و لب‌پر از آرایه‌های ادبی، درهرصورت نثری بیش نیست.

به‌گفته‌ی اخوان ثالث، آن‌ها که وزن را از شعر گرفتند، پرت‌و‌پلایی به تقلید از فرنگی‌ها گفتند و تنها کارشان شدخراب کردن ذهن و اندیشه‌ی مردم .

 به‌باورم، احمد شاملو، بیش‌تر، با سپید بی‌وزنش، نثرنویس چیره‌زبانِ روزگارش بود و اندک، شاعر چیره‌دست عصرش؛ آن‌جا که شعرهای باوزن سروده است.

و آخر اینکه، شعر، با هیچ معیاری ترجمه برنمی‌تابد و باید گفت شعر، برگردان‌ناپذیر است و همان‌گونه که فرانسوی‌ها می‌گویند: «ترجمه‌ی شعر به زن می‌ماند؛ اگر زیبا باشد، وفادار نخواهد بود و اگر وفادار باشد، بی‌شک زیبا نیست»...

داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

 


هم‌زمان با روزخبرنگار از روزنامه‌نگاران نشریات «خرد ورز و عطرشالیزار» در اداره‌ی فرهنگ‌وارشاد اسلامی لنگرود تجلیل می‌شود.
به گزارش خرد ورز؛ به مناسبت 17 مرداد گرامی‌داشت مقام خبرنگار از شش روزنامه‌نگاران گیلانی و دو پیشکسوت رسانه در سالن شهید املاکی اداره‌ی فرهنگ‌وارشاد اسلامی شهرستان لنگرود قدردانی خواهد شد.

بهروزعلی آقانژاد مدیر انتشارات آوای‌غزل در گفت‌وگو با خردورز اعلام کرد: به دلیل اهمیت نقش نشریات مکتوب شهرستانی در عرصه‌ی اطلاع‌رسانی از دکتر بهمن مشفقی، شجاع‌الدین طایفه، رضا عابد، عباس گلستانی، علی جعفرزاده و محمود اصغری که در دو نشریه «ماهنامه‌ی عطرشالیزار و دوهفته‌نامه‌ی خرد ورز» فعالیت دارند، تقدیر خواهد شد.

آقانژاد با اشاره به نقش پیشکسوتان در عرصه‌های گوناگون افزود: در همین مراسم از غلامحسین محمدپور خبرنگار قدیمی روزنامه‌ی کیهان در لنگرود و فرامرز محمدی‌پور همکار نشریاتی مانند کیهان، جنگل، اطلاعات و نسیم قدردانی خواهد شد.

مدیر انتشارات آوای‌غزل همچنین از سخنرانی یاسین نمکچیان (روزنامه‌ی دنیای اقتصاد) و عباس ثابتیراد (روزنامهی همشهری) در این مراسم خبر داد.

گفتنی است این آیین، 6 بعدازظهر 17 مرداد آغاز خواهد شد و حضور برای علاقه‌مندان رسانه و اهالی فرهنگ‌وهنر آزاد است.
.

  • داوود خانی لنگرودی



چندی پیش، شاعری هم‌ولایتی، مثنوی‌ای فارسی تا حوالی یکصد بیت سروده بود که چند موضوع سخت بی‌ترتیب و نامنظم را در لفافه‌ی نام‌ها و اصطلاحاتی پرطمطراق، درهم ریخته؛ اما مثنویِ نوزاد، شَلَم‌شوفته از آب درآمده بود. به‌یاد ایرج‌میرزا افتادم که در جایی آورده بود:

"در تجدید و تجدّد واشد

ادبیّات، شلم‌شوروا شد."

انصاف، ابیات و ترکیباتی تازه هم در مثنوی دیده می‌شد و یک‌جورایی می‌خواست برای آفریننده‌‌اش اعتبار بخرد؛ ولی افسوس در چند بیت، با آگاهی به این نکته که حرف«ع» بر خلاف حرف«الف»، با حرف آخر کلمه‌ی قبل خود ادغام‌ناپذیر است، اشکال وزنی ایجاد کرده بود و در بیتی، قافیه ایراد داشت و در بیتی دیگر، واژه‌ای به‌شکل محاوره، در سروده‌ای که بافت زبان، زبان معیار بود، سخت دهن‌کجی می‌کرد. اکنون، باگذر از آن‌روزها، پیشنهادم این است: خالق اثر که همان‌موقع، تلفنی درنگی بر مثنوی‌اش داشتم و البته گفته‌ها و راهکارهایم را برنمی‌تابیدند، برای رهایی از پراکنده‌گویی، در یک بازسرایی و دستیابی به طرحی کلی با تکیه بر محو‌ر عمودی ، دوم‌سوم از ابیات لبَ‌پرش را با تیغه‌های مقراض بریزاند تا ساختاری استوار و منطقی شاعرانه بر متنش حاکم شود و...


شلمان؛ ششم مرداد 1398 خورشیدی داوود خانی خلیفه‌محله


  • داوود خانی لنگرودی

 کم نیستند سرکیسه‌کنان آلپری که حتی در وادی شعر و ادب‏،  متن‌پردازان نوپا و نثرنویسان غافل را می‌فریبند و ازآنان اِتاوه می‌ستانند و به اصطلاح،  شاعر و نویسنده می‌پندارندشان... 

یک مورد آن در فرهنگ‌سراهای پایتخت است که همین امروز در خبرگزاری کتاب با عنوان چند می‌گیری جلسه برگزار کنی؟/ سالن‌های یک تا 35میلیون‌تومانی برای دورهمی علاقه‌مندان کتاب درج شده است و می‌توانید متن کاملش را در اینجا بخوانید!

  • داوود خانی لنگرودی

جناب محمد راهنمای بزرگوار در بخش نظرات شعر " حسرت پرنده‌ی هوس"  از سه‌گانی نیمایی‌ام‏‏، ضمن اظهار لطف بر سروده‌هایم انگشت گذاشتند به ترکیب «`پرنده‌ی هوس« و آن را خارج از نحو زبان دانستند و پیشنهاد دادند به‌جای آن بایستی صفت مرکبی، مانند پرهوس می‌آمد؛ اما تنگنای وزن را علت آوردن هوس به‌جای پرهوس در این سروده‌ام دانستند.‏

همان‌گونه که در بخش نظرات آن اثر در پاسخ این مخاطب گرامی نوشتم، از انواع آشنازدایی در شعر، یکی‌اش «آشنازدایی ترکیبی« است. استفاده از این شگرد هنری؛ یعنی خرق عادت و ایجـاد تغییـر در نحو زبان می‌تواند موسیقی کلام را قوی‌تر کند. به بیت زیر از یک مُسَمَّط «ملک‌الشعرای بهار« با زاویه‌دید متفاوت از سه‌گانی‌ام که آن را سروده است، نگاهی بیندازید:

لطف گفتار تو شد دام ره «مرغ هوس«

به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس

دوست بزرگوار! «یدالله رویایی« نیز در شعرهایش از «آشنازدایی ترکیبی« بهره‌ها برده است. آن‌جا که می‌گوید:

... وقتـی سخن از تو می‌گویم/ از عاشق/ از عارفانه می‌گویم.../

به‌کارگیری واژه‌ی «عاشق« به‌جای «عاشقانه«، تنها یک نمونه از تغییـر در نحو زبان است که به موسیقی سروده‌‌اش قوت بخشیده‌است.

داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی