دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۹۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت های داوود خانی لنگرودی» ثبت شده است


پی‌دی‌اف در هوای درنگی بر اشعار احمد خویشتن‌دار لنگرودی

نزدیک به‌ساعت پنج بعدازظهر است. ساقه‌های خوشه‌بسته‌ی شالی در بادِ برخاسته، رقص می‌زنند و تشت لب‌پ‍َر باران‌در ارتفاع ابرهای سیاه آسمان، خمیازه‌ بر زمین می‌کشد.

لباسم را که ‌پوشیدم و از پله‌ها‌ی ساختمان پایین ‌آمدم، رگبار باران داشت ساقه‌های شالیزار را درهم‌ می‌شوراند...

درنگی بر اشعار احمد خویشتن‌دار لنگرودی، شش‌و‌نیم عصر روز چهارشنبه، نوزدهم تیرماه، با نیم‌ساعت دیرکرد در سالن اجتماعات ارشاد اسلامی لنگرود شروع شد.

در ابتدای این نشست که استقبال خوبی از آن شده بود، فرامرز محمدی‌پور و دکتر بهرام علیزاده، دو تن از شاعران و پژوهشگران گیلانی، طرحی نو درانداختند و به‌صورت پرسش‌وپاسخ، درنگی بر دو اثر از سروده‌های احمد خویشتن‌دار به‌نام‌های ”طعم بادام‌های بارانو طنین کومه‌ی باران“ داشتند و آنگاه نوبت به شعرخوانی شماری از شاعران گیلانی رسید.

نخستین نفر، خودم بودم که در جایگاه‌نشست، پنج رباعی‌ام را خواندم.

رباعی‌نخستم این بود:

باران،

باران؛

اریب و پرضرب و درشت

بر پنجره‌ی اتاق می‌کوبی مشت...

نه؛

نه، نه، نه!

وهم برم داشته است

دوری تو یک روز مرا خواهد کشت!

 افشین معشوری، الهام خوان‌یغما، پروانه محمدنژاد، استاد محمد شمس لنگرودی و در پایان، احمد خویشتن‌دار لنگرودی هر کدام چند قطعه از سروده‌هایشان را برای جمع خواندند.

استاد شمس لنگرودی، پیش‌از قرائت سروده‌ی ماندگارش با عنوان نه، نمی‌توانم فراموشت کنم از صفحه‌ی گوشی، ماجرای شاعر شدن خود را، آن هنگام که کلاس سوم دبستان بود و معلم تاریخ بلندقامتی داشتند،...، اینکه در سن پانزده‌سالگی عاشق شدند را برای حاضران تعریف کردند که در نوع خود بسیار شنیدنی و نکته‌آمیز بود. از اولین شعر چاپ شده‌اش در نشریه امید ایران در سال 46 گفتند و اینکه از همان روزگار،  کریم‌رجب‌زاده استادشان بودند و آثارش را قبل از چاپ برای بررسی و اظهار نظر به ایشان می‌دادند و...

تازه یادمی می‌آید بعداز آنی‌که از تلگرام خارج شده‌ام، یک‌ماهی است جویای احوال او نشده‌ام و... قرار است فایل صوتی جناب شمس را عزیزی البته به وقت گل نی، به جی‌میلم روانه کند!

مراسم پس از نزدیک به‌دوساعت، به پایان رسید و قبل از‌آنکه کسانی بیایند با استاد شمس عکس یادگاری بگیرند، فرصتی دست داد تا لحظاتی با ایشان که در ردیف جلو سالن و تنها به فاصله‌ی یک صندلی جنابِ خویشتن‌دار، نزدیک به‌هم نشسته بودیم ، خوش و‌بشی کنیم و استاد خوشنود از رباعی‌های خوانده‌شده‌ام و اظهار لطفی که داشتند و بعد جناب دکتر محبوبی، صاحب‌امتیاز و مدیرمسؤل فصلنامه‌ی آوای املش که بزرگواری کردند و آخرین شماره‌ی از آن فصلنامه را تقدیمم کردند و...

 وارد خیابان که شدم، هوا اندازه‌ای تاریک شده و باران بند آمده‌بود و نرمه‌باد آرامی که از سمت لیله‌کوه می‌وزید، آدم را سرخوش و تردماغ نگاه می‌داشت.

شلمان؛ ساعت 11 شب نوزدهم تیرماه 98- داوود خانی خلیفه‌محله


اوکراینی‌ها (۲۶اردیبهشت) سومین پنجشنبه ماه مه هر سال را به‌عنوان روز ملی لباس‌های سنتی گل‌دوزی شده‌ی اوکراینی(ویشیوانکا) جشن می‌گیرند. در این روز بسیاری از اوکراینی‌ها در سراسر جهان ویشیوانکا بر تن می‌کنند تا فارغ از مذهب، زبان و محل زندگی، اتحادشان را به نمایش بگذارند.

دیروز، جایی در قاسمآباد بودیم. شبکه‌ای، خیابان‌های کی‌یِف را نشان می‌داد. کی‌‌‌‌‌‌‌یِفی‌ها، لباس گلدوزی شده به‌تن کرده بودند. کلی کیف کردیم.

از آن فضا که بیرون آمدیم دریغ از لباس خوش‌رنگ قاسم‌آبادی بر تن رونده‌وجنبنده‌ای!...

  • داوود خانی لنگرودی


مجموعه‌شعر را اگر به‌یک نفس بخوانیم و به بیانی، یک واحد معنایی به حساب ‌آید، در آن‌صورت باید مرز‌گذاری این دو کلمه، نیم‌فاصله (مجموعه‌شعر) نوشته شود و در صورت کسره‌آوری به یکی از دو صورت درستِ زیر نـــوشته می‌شود که اینجا مــــرزگذاری میان دوکلمه بعد از کسره‌گذاری، باید با فاصله باشد:

1.      مجموعه‌ی شعر2. مجموعة شعر

                                     داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

روز ۲۳ آوریل (۳ اردیبهشت) توسط سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی کتاب و حق مولف نامگذاری شده است.

دلیل انتخاب این تاریخ، سالروز درگذشت نویسنده های بزرگی چون ویلیام شکسپیر و میگل سروانتس و همچنین سالروز تولد چندین نویسنده از جمله ولادیمیر ناباکوف و موریس دروئون است.

منبع: وبگاه فارسی صدای آمریکا

**

ناویراسته‌ی متن بالا:

1.      استعمال  "توسط" در متن بالا بر اثر ترجمه‌ی مکانیکی واژه‌به‌واژه، در زبان فارسی رایج شده است‌.

2.      به‌کارگیری نیم‌فاصله (نه نیم فاصله): روزگارانی در حروف‌چینی کتاب‌ها، نیم‌فاصله وجود نداشت. متن‌ها را یا بافاصله می‌نوشتند یا بی‌فاصله (چسبیده)؛ اما چند سالی است نویسه‌ی نیم‌فاصله به حروف‌چینی فارسی‌زبانان افزوده شده است. در متن بالا، به عنوان و نویسنده های  که بایستگیِ دستورخط فرهنگستان در آن‌ها رعایت نشده‌است.

3.      واژه‌ی مولف که درستِ آن مؤلف است و نامگذاری  بهتراست به‌صورت نیم‌فاصله؛ یعنی نام‌گذاری نوشته شود.

4.      مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، ترکیب سالروز درگذشت، اگر غلط و نوعی حشو نباشد، در متن فصیح، بهتر است به‌جای آن بگوییم‌و‌بنویسیم سال‌مرگ و همچنین، سالروز تولد، که می‌شود زادروز.

داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

کیهان‌خان! بند محکومین که توقیف شد، کشانیدَنَم  فیدیبو به‌بهای یک کیلو پیاز- 16800 تومان-دو روز تمام تو بند محکومینت بودم. بوی زندان لاکان رشت گرفته‌ام!

قرارمان: دلتای سپیدرود؛ می‌ماچمت!

  • داوود خانی لنگرودی


-        باباش از اون خرپولداراس

کم نیستند شمار پُرآسایشانِ تهی‌دردِ جامعه و لابد جمله‌ی بالا را فراوان شنیده اید و باز خواهید شنید.

خرپول و خرپولدار، از مرکّب‌های غیرمؤدبانه‌اند.

چی‌گفتم ؟ خرپولدار؟!

مگر خرپول، به معنای پولدار نیست؟

تمام‌قد، درست است: ترکیب خرپولدار، عیب در کلام و حشو است و به‌جای عبارت بالا، صحیح آن است بگوییم:

-        باباش خرپوله.

داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

  • داوود خانی لنگرودی

انارستان‌محله؟!ی املش

پسوند "سِتان" به گیلکی‌ می شود "کَلَه" مانند "انارکله" و "کونوس‌کله" که البته پسوند " کله" در فارسی قدیم نیز کاربرد داشت و امروز در فارسی به‌جای انارکله می‌گویند: "انارستان" و به‌همین قیاس و توضیحاتی که داده‌شد، پسوند "زار" که به‌گیلکی ، "جار" گویندَش. مانند: "لولِه‌جار؛ لَلَه‌جار" به معنی " نِی‌زار " فارسی و...

با این شرح کوتاه، می‌خواستم بپرسم محله‌ای که در شهر املش جاخوش کرده‌است و  انارستان‌محله می نامندَش، به‌نظر شما با وجود دو پسوند پیوسته‌ی "ستان" و  "محله"، می‌توانیم بگوییم در نام‌گذاری این مکان، آوردنِ کلام به‌اقتضای مقام به‌شرط فصاحت نبوده و حشو است؟!

به‌طور حتم این‌گونه نیست. چرا که وقتی می‌گوییم انارستان، با اسم مرکب عام روبه‌روایم و در این میان اگر کسی در شهر املش از شما بپرسد:

 -می‌خواهم بروم انارستان.

 تعجب خواهید کرد و جواب می‌دهید:

- املش تا بخواهی پر از انارستان است. کدام انارستان؟

 و بعد، ممکن است پیش‌دستی کنید و دَمِ دست ترین مکانش، حاشیه‌ی رودخانه را نشانش بدهی و بگویی:

برو ببین چه خبر است.

اما وقتی بگوید:

- می‌خواهم بروم انارستان محله.

 آن‌وقت ذهنتان بر روی اسم مرکب خاص(مکان خاص) متمرکز می‌شود؛ یعنی محله‌ی که آن را از انارستان‌های دیگر مجزا می‌کند و به همین منظور می‌توانیم نتیجه بگیریم  که در این نام‌گذاری، پیشینیان ما به‌درستی، کلام به‌اقتضای مقام به‌شرط فصاحت را صورت بسته‌اند و بس.

املش؛ 26 فروردین 98   - داوود خانی خلیفه‌محله

 

  • داوود خانی لنگرودی

پاسبان، همراهمان راه می‌افتد

-اون یکی‌تون کجاس؟

همت می‌گوید

-رفته ترکمون بزنه

                           بریده‌ای از رمان جاودانه‌ی  همسایه ها از زنده‌یاد احمد محمود

می‌گویند ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است؛ رمان همسایه‌های زنده‌یاد احمد محمود، از طراوات و تازگی نمی‌افتد و  از آن‌دست رمان‌های آفریده‌شده‌ای است که قرار نیست گردگیر زمان شود.

داشت یادم می‌رفت، دیروز رفته بودم زادگاهم خلیفه‌محله‌. 

ساحل شلمان‌رود، شمار ماهیگیران از ماهیان بیش‌بود و گاو‌راه پرتی، یکی از آن شمار، شلوار و تُنُکه از کمربه‌زیر درآورده و بر سیخ‌چوبکی بُزآویز کرده بود و ترکمون می‌زد!

  • داوود خانی لنگرودی


عصر یک روز پاییزی سال 1374 خورشیدی از کتاب‌های پهن‌شده‌ بر سنگفرش‌ کوچه‌ای در خیابان انقلاب تهران، کتاب می‌کاویدم که چشمم افتاد به زمزمه‌های م. سرشک (برگزیدة غزل) .

کتابی که نزدیک به دوسال پیش از تولدم با دوهزار نسخه در چاپخانة طوس مشهد به‌سال 1344 چاپ شده‌بود.

فروشنده، همین‌که متوجه شد اشتیاقم برای خرید دوچندان است، نیشش تا بناگوش بازشد و کتاب دست چندم را که جای قیمتش را از قبل تراشیده‌بود، به‌چندین برابر قیمت متعارف به خوردم داد و گفت:

-این از اون کتابای نایابی‌یه که اگه نخری تا چند دقیقه دیگه میان می‌خرنش و اون‌وقت عمرن بتونی...

و البته، راست می‌گفت.  کتاب را به قیمت دهان‌پرانیده خریدم و چُستی رفتم خوابگاه دانشجویی و نیم‌های شب بود که فهمیدم آخرین غزل‌ کتاب شفیعی کدکنی را هم خوانده‌ام..

در این صفحه از وب‌نوشتم، غزل آه شبانه‌اش را قرار داده‌ام و امید پسندتان آید!

  • داوود خانی لنگرودی

شش‌دهه در سینما و تلویزیون ایران نقش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آفرینی کرد و خودنمایی‌اش به‌حدی بود که هرنقشی را به‌او می‌دادند، قبول می‌کرد و از قضا، خوبِ خوب هم ایفایش می‌کرد.

خدایش بیامرزاد قبل از انتخابات رئیس‌جمهوری 1396 که مشخص شد بلدند پاکْ چسان نان را به‌نرخ روز بخورند، آن‌چنان گِل‌مال سیاست شدند که درکلیپی خطاب به‌مردم شریف ایران فرمودند: " اگر به کلیدساز قرن رأی ندهید، خاش‌و‌ماشم را بقچه می‌زنم و از‌این ولایت می‌گریزم..."

پیش‌بهار که سیل آمد و تنی چند از عزیزان وطن را با خود بُرد و در گلستان‌و‌خوزستان‌و‌سرزمین پارس و پلدختر و معمولان، گِل‌ولای به‌جا گذاشت، او نیز به‌اقتضای سن‌و‌سالش، معمولی رفت...

البته، همه‌ی ما ‌روزی و به‌شیوه‌ای، رفتنی هستیم؛ باز، خدایش بیامرزاد! 

  • داوود خانی لنگرودی