غزل˚طنز عاشقانه: مَن تَرَه غَش! (من غش تو را!)
از: داوود خانی لنگرودی
می نویسم بر بلیت سینــــما بر لحاف و پشتی و بر متّکا
روی فیش آب و برق و مالیات یقه ی پیراهنِ مخمل نما
بر تن برگ درختان چنار زیر آرمِ قوطی کوکاکولا
رو تنِ نیلوفران برکه ها پشت و پیش و بر دماغِ لوتکا
می نویسم رنگی و با خطّ خوش پیش کفش و پشت شلوار شنا
روی تاجِ شاهِ شطرنجیّ پارک می نویسم بر دژِ آجرنما
بر سر هر کلّه طاس پولدار نوک قاف و قله ی هیمالیا...
گفتنی بسیار و هم بِنوشتنی - نیست جای این همه پرت و پلا
ابروانت گرچه باشد دودسا می دهد آیینه ی دل را جلا
می نویسم با زبان مادری چند حرف باصدا و بی صدا
اصطلاحِ گیلکی را فارسی "مَن تَرَه غَش!"- ترجمه: - "من غش تو را!"
21 اردیبهشت 1395 خورشیدی
مَن تَرَه غَش! (من غش تو را! برایت غش کنم و فدات شم!)
لوتکاlutka : کرجی؛ قایق کوچک
- ۰ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۰۴