دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

 


هم‌زمان با روزخبرنگار از روزنامه‌نگاران نشریات «خرد ورز و عطرشالیزار» در اداره‌ی فرهنگ‌وارشاد اسلامی لنگرود تجلیل می‌شود.
به گزارش خرد ورز؛ به مناسبت 17 مرداد گرامی‌داشت مقام خبرنگار از شش روزنامه‌نگاران گیلانی و دو پیشکسوت رسانه در سالن شهید املاکی اداره‌ی فرهنگ‌وارشاد اسلامی شهرستان لنگرود قدردانی خواهد شد.

بهروزعلی آقانژاد مدیر انتشارات آوای‌غزل در گفت‌وگو با خردورز اعلام کرد: به دلیل اهمیت نقش نشریات مکتوب شهرستانی در عرصه‌ی اطلاع‌رسانی از دکتر بهمن مشفقی، شجاع‌الدین طایفه، رضا عابد، عباس گلستانی، علی جعفرزاده و محمود اصغری که در دو نشریه «ماهنامه‌ی عطرشالیزار و دوهفته‌نامه‌ی خرد ورز» فعالیت دارند، تقدیر خواهد شد.

آقانژاد با اشاره به نقش پیشکسوتان در عرصه‌های گوناگون افزود: در همین مراسم از غلامحسین محمدپور خبرنگار قدیمی روزنامه‌ی کیهان در لنگرود و فرامرز محمدی‌پور همکار نشریاتی مانند کیهان، جنگل، اطلاعات و نسیم قدردانی خواهد شد.

مدیر انتشارات آوای‌غزل همچنین از سخنرانی یاسین نمکچیان (روزنامه‌ی دنیای اقتصاد) و عباس ثابتیراد (روزنامهی همشهری) در این مراسم خبر داد.

گفتنی است این آیین، 6 بعدازظهر 17 مرداد آغاز خواهد شد و حضور برای علاقه‌مندان رسانه و اهالی فرهنگ‌وهنر آزاد است.
.

گرده‌ی جابُلْقا

                                                     اربابی؛

گندم از رعْیَتِ خود می‌دِرَوید...

لبه‌ی جابُلْسا

                                     -  خطّ افق-

داشت می‌رفت فرو

داس اخرایی خورشید غروب.

شلمان؛  11  مرداد 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

  • داوود خانی لنگرودی

یه شب مهتابی؛

بچه‌ها!

شنگول‌و‌منگول!

بچه‌ها!

حبه‌ی انگور!

بچه‌ها!

بزبزِ قندی!

بچه‌ها!

تلخه؛ ولی

می‌فروخت

بچه‌اش رو زنِ کارتن‌خوابی...

هفتم مرداد 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

  • داوود خانی لنگرودی
  • داوود خانی لنگرودی

تیز می‌خیزانی

لمبر از کاناپه.

پلک‌برهم‌زدنی

گردن افراشته‌ای،

 لبه‌ی پنجره‌ی رو به‌نشاط.

تپل است،

تپه‌ی رو به‌حیاط

پُرنفس

می‌شَنَوی از جایی

کبکِ کُرچ چمنی،

بانگ برآورده خروس.

بی‌دریغ؛

دوسه‌تیغ،

جامی از دختر رز می‌نوشی

به‌نظر می‌‌‌‌‌آید می‌گَـزَدَت.

می‌زنی پُک به‌چپق،

و عمیقاً

می‌روی توی نخش.

ناگهان می‌بینی،

د

   و  

       د

ماری شده است

دارد اندوه ترا می‌بلعد.


شلمان؛ پنجم مرداد 1398 خورشیدی داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی



چندی پیش، شاعری هم‌ولایتی، مثنوی‌ای فارسی تا حوالی یکصد بیت سروده بود که چند موضوع سخت بی‌ترتیب و نامنظم را در لفافه‌ی نام‌ها و اصطلاحاتی پرطمطراق، درهم ریخته؛ اما مثنویِ نوزاد، شَلَم‌شوفته از آب درآمده بود. به‌یاد ایرج‌میرزا افتادم که در جایی آورده بود:

"در تجدید و تجدّد واشد

ادبیّات، شلم‌شوروا شد."

انصاف، ابیات و ترکیباتی تازه هم در مثنوی دیده می‌شد و یک‌جورایی می‌خواست برای آفریننده‌‌اش اعتبار بخرد؛ ولی افسوس در چند بیت، با آگاهی به این نکته که حرف«ع» بر خلاف حرف«الف»، با حرف آخر کلمه‌ی قبل خود ادغام‌ناپذیر است، اشکال وزنی ایجاد کرده بود و در بیتی، قافیه ایراد داشت و در بیتی دیگر، واژه‌ای به‌شکل محاوره، در سروده‌ای که بافت زبان، زبان معیار بود، سخت دهن‌کجی می‌کرد. اکنون، باگذر از آن‌روزها، پیشنهادم این است: خالق اثر که همان‌موقع، تلفنی درنگی بر مثنوی‌اش داشتم و البته گفته‌ها و راهکارهایم را برنمی‌تابیدند، برای رهایی از پراکنده‌گویی، در یک بازسرایی و دستیابی به طرحی کلی با تکیه بر محو‌ر عمودی ، دوم‌سوم از ابیات لبَ‌پرش را با تیغه‌های مقراض بریزاند تا ساختاری استوار و منطقی شاعرانه بر متنش حاکم شود و...


شلمان؛ ششم مرداد 1398 خورشیدی داوود خانی خلیفه‌محله


  • داوود خانی لنگرودی

 کم نیستند سرکیسه‌کنان آلپری که حتی در وادی شعر و ادب‏،  متن‌پردازان نوپا و نثرنویسان غافل را می‌فریبند و ازآنان اِتاوه می‌ستانند و به اصطلاح،  شاعر و نویسنده می‌پندارندشان... 

یک مورد آن در فرهنگ‌سراهای پایتخت است که همین امروز در خبرگزاری کتاب با عنوان چند می‌گیری جلسه برگزار کنی؟/ سالن‌های یک تا 35میلیون‌تومانی برای دورهمی علاقه‌مندان کتاب درج شده است و می‌توانید متن کاملش را در اینجا بخوانید!

  • داوود خانی لنگرودی

توی بارانی که می‌بارد غروب آفتاب 

می‌تراود عطر از گل‌های زرد بیدمِشک،

می‌کَنَم

-       سرخ و سیاه و خوشمزِه -

تشتی لب‌پَر از تمشک،

لابه‌لای برگ‌های گوشوارک‌دار سبز.

زیرِ تیغ ساقه‌های صاعقه،

تا بیایی

می‌نشینم

بوسه‌ می‌کارم برایت

در حوالیِ پل رنگین‌کمان؛

توی بارانی که می‌بارد غروب آفتاب... 

شلمان؛ چهارم مرداد 1398 خورشیدی  داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

  • داوود خانی لنگرودی

نشانی دریافت پی‌دی‌اف نیماییِ « اقیانوسِ منبسط»از: داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

دم دروازه‌ی پارک،

می‌فروخت

طفل زردنبویی آبِ نبات.

سه‌قدم فاصله با یک زنِ آراسته‌ای،

جاروکشی می‌روبید

برگ‌و‌خاشاک از خاک.

اندکی آن‌سوتر‍؛

دو پسربچه‌ی شاد:

یکی‌اش

کف می‌زد

آن یکی،

 دور خودش می‌رقصید.

توی حوضی بی‌آب

سکه‌ی از رده‌خارج‌شده‌ای سو می‌زد.

سمت یک سرسره‌ی آهنیِ اکسیده،

بچه‌ی کارِ نفس‌سوخته‌ای

سینیِ چاغاله می‌گردانْد.

زن سرگردانی

محوطه‌ی آلاچیق،

بستنی می‌لیسید.

بی‌هوا؛

ژیگولویِ لندوکی

بغلِ نیمکتی‌شطرنجی،

به لَوَندی، مَتَلک می‌بارانْد.

دختری نازآلود

دو‌قدم مانده به دریاچه‌ی ممنوع‌شنا

سگ پشمالویِ زردش را می‌گردانْد.

زیرِ تندیسِ یک گاوِ گچی،

گُنده‌لاتی بدگِل

سبیلِ نازک مسواکی خوش‌فُرمش را می‌تابانْد.

داخلِ کاسه‌ی روشوییِ لبریزاز مو،

مرد تاسِ مچلی  فین می‌کرد.

دوْرِ یک آب‌نما،

دختری دوش‌به‌دوش پسری می‌نُقلید.

دوردست؛

طفل ناپیدایی می‌لُندید.

یک‌قدم مانده به‌من،

کودکِ جیغویی سر می‌بُرد...

**

افق نیلیِ شب،

پارک

موج برداشته بود

مثل اقیانوسِ منبسطی.

شلمان؛  دوم  مرداد 1398 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

پهنه‌ی تنگِ غروب

دو پرنده

بسته‌پای و بال‌کوب...

**

ساحل چمخاله

موج‌ در موج به لوتکا می‌خورْد.

ارتفاعِ دوردست

والمیده بود

دیلمانِ پیر‌ و گُنده

توی ابرهای تپه‌ای و مِه.

داشت

آفتابِ گوژپشت

قدّ کاسه‌ی درشت

ریز ‌و ریز و ریز

روز را می‌بلعید!

شلمان‎‎؛ 31 تیرماه 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

چمخاله: شهری کوچک ‏در شمال  لنگرود و آرمیده بر ساحل دریای کاسپی.

دیلمان: دوردستِ جنوب چمخاله؛ به درازای تاریخ و بلندای آفتاب، درگستره‌ی کوه‌های البرز شمالی، قدبرافراشته است.

  • داوود خانی لنگرودی