شعر نیمایی طنز «پلکبرهمزدنی» از داوود خانی خلیفهمحله(لنگرودی)
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۴۷ ق.ظ
تیز میخیزانی
لمبر از کاناپه.
پلکبرهمزدنی
گردن افراشتهای،
لبهی پنجرهی رو بهنشاط.
تپل است،
تپهی رو بهحیاط
پُرنفس
میشَنَوی از جایی
کبکِ کُرچ چمنی،
بانگ برآورده خروس.
بیدریغ؛
دوسهتیغ،
جامی از دختر رز مینوشی
بهنظر میآید میگَـزَدَت.
میزنی پُک بهچپق،
و عمیقاً
میروی توی نخش.
ناگهان میبینی،
د
و
د
ماری شده است
دارد اندوه ترا میبلعد.
شلمان؛ پنجم مرداد 1398 خورشیدی – داوود خانی خلیفهمحله
- ۹۸/۰۵/۰۷