دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

تیز می‌خیزانی

لمبر از کاناپه.

پلک‌برهم‌زدنی

گردن افراشته‌ای،

 لبه‌ی پنجره‌ی رو به‌نشاط.

تپل است،

تپه‌ی رو به‌حیاط

پُرنفس

می‌شَنَوی از جایی

کبکِ کُرچ چمنی،

بانگ برآورده خروس.

بی‌دریغ؛

دوسه‌تیغ،

جامی از دختر رز می‌نوشی

به‌نظر می‌‌‌‌‌آید می‌گَـزَدَت.

می‌زنی پُک به‌چپق،

و عمیقاً

می‌روی توی نخش.

ناگهان می‌بینی،

د

   و  

       د

ماری شده است

دارد اندوه ترا می‌بلعد.


شلمان؛ پنجم مرداد 1398 خورشیدی داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی