دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

نشانی دریافت پی‌دی‌اف نیماییِ « اقیانوسِ منبسط»از: داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)

دم دروازه‌ی پارک،

می‌فروخت

طفل زردنبویی آبِ نبات.

سه‌قدم فاصله با یک زنِ آراسته‌ای،

جاروکشی می‌روبید

برگ‌و‌خاشاک از خاک.

اندکی آن‌سوتر‍؛

دو پسربچه‌ی شاد:

یکی‌اش

کف می‌زد

آن یکی،

 دور خودش می‌رقصید.

توی حوضی بی‌آب

سکه‌ی از رده‌خارج‌شده‌ای سو می‌زد.

سمت یک سرسره‌ی آهنیِ اکسیده،

بچه‌ی کارِ نفس‌سوخته‌ای

سینیِ چاغاله می‌گردانْد.

زن سرگردانی

محوطه‌ی آلاچیق،

بستنی می‌لیسید.

بی‌هوا؛

ژیگولویِ لندوکی

بغلِ نیمکتی‌شطرنجی،

به لَوَندی، مَتَلک می‌بارانْد.

دختری نازآلود

دو‌قدم مانده به دریاچه‌ی ممنوع‌شنا

سگ پشمالویِ زردش را می‌گردانْد.

زیرِ تندیسِ یک گاوِ گچی،

گُنده‌لاتی بدگِل

سبیلِ نازک مسواکی خوش‌فُرمش را می‌تابانْد.

داخلِ کاسه‌ی روشوییِ لبریزاز مو،

مرد تاسِ مچلی  فین می‌کرد.

دوْرِ یک آب‌نما،

دختری دوش‌به‌دوش پسری می‌نُقلید.

دوردست؛

طفل ناپیدایی می‌لُندید.

یک‌قدم مانده به‌من،

کودکِ جیغویی سر می‌بُرد...

**

افق نیلیِ شب،

پارک

موج برداشته بود

مثل اقیانوسِ منبسطی.

شلمان؛  دوم  مرداد 1398 خورشیدی

  • داوود خانی لنگرودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی