ویدیوکلیپ اقیانوس اشک داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
در اندوه ساحل چمخاله
دریا را میقاپید
اقیانوس اشکهایم.
- ۰ نظر
- ۲۱ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۲۰
ویدیوکلیپ اقیانوس اشک داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
در اندوه ساحل چمخاله
دریا را میقاپید
اقیانوس اشکهایم.
کلیپ عریانسراییِ گیلکیِ «تورتوری» در اینستاگرام
مادیؤن،
لاتَ کوسگیج بادَ مِئن؛
توتوری دره
بَکَندهخایهاسبَ وأ
برگردان بهفارسی:
مادیان
در بادِ کسگیجِ ساحلیِ رود
شیدایی میکند
برای اسبِ اخته.
عباس معروفی:
«هرچیز لختوعوری، اروتیک نیست. کسی را فریب ندهیم. به ما چه مربوط که بالای سکسشاپها مینویسند موزهی اروتیک. آنها از این راه نان میخورند. خود را هم فریب ندهیم. بین دو جهان اروتیک و پورنو درهای عظیم و «نازیبا» قرار دارد. فاصلهای به وسعت دو جهان یا شاید بهنر است بگویم فاصلهای به اندازهی یک تار مو، مرز عشقبازی و همخوابگی را تعیین و تبیین میکند.
سلیقهی شخصی من برهنگی مفرط را نمیپسندد، وتصویر ماه را از پشت شاخههای درخت بسیار زیباتر از ماه لخت میبیند.
اروتیسم تصویر کردن «زیبایی رفتار جنسی» است، نه نمایش «خود رفتار جنسی». چه اینکه رفتار جنسی لزوماً و اغلب زیبا نیست.
اروتیسم به اوج میرساند، و پورنو فرو میکاهد. وقتی اروتیسم به تماشای پورنو مینشیند از خجالت آب میشود و صورتش گل میاندازد.»
یادتان که نرفته است اسفند ۹۸، کرونا بهشکل قطرهچکانی در ایران رسانهای و حال آنکه، جنازهبرجنازه در بیمارستانهای قم و رشت تلنبار شده بود و با بازگویان و نشر و بازنشردهندگان مطالب و کلیپهای کرونایی برخورد از نوع شدید میکردند و بر فراگیریِ کرونا بهنوعی مُهر کتمان میزدند و چندی بعد هم با پای احتیاط، پرشتاب از ترس اوضاع نابهسامان اقتصادی، درِ بازار را باز کردند و حالا که پاک اوضاع بیخ پیدا کرده، دولت کریمه، آشکار، بر دهنهی کرهنایِ کرونا، جیغ بنفش میکشد و از امروز ۱۵ تیر هم دستور «بیماسک ممنوع!» را سرداده است و غافلازاینکه «هوشنگایرانی[1]» هایِ درمانده و کلافه ازاینهمه گرانیِ بیپایان و بیتوان از خرید نان شب، سخت روی دندهی لج افتادهاند.
۱۵تیرماه ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
کلیپ «قلب من» از داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
سرکشیدم آخرین قلپّ از بهارچایِ کوهپایه را درحیاطِ جایدارِ چایخانه زیر بید و استکانِ چای را روی میز میگذاشتم تاکه پا شوم؛ دیدم آه! دختری تیتیش و خوشتراش، چندمتر دورتر، نرم رویِ صندلیِ صورتیِ روبهروی من خزیده، خنده میمکد.
دخترک که دید سخت خیرهام بهاو، خدابداشت با دو دست خود برای من قلبی در هوایِ زیر بید کاشت. بعد کفّ دست راست را برد سمت غنچهی لبش. بوسهای گرفت. بوسه را یواش، تویِ قلبِ هدیهداده میگذاشت .... قلب من که پیشازین گرفته بود، مثل غنچهی لطیف چایْ باز شد.
سایهی درازِ بید تا کنار جاده رفته بود.
دخترک که گوشیاش بهروی میز زنگ خورْد، هول کرد، دست برد تا ...
دید یکپسر، بلند و مویوِزوِزی در کنارش ایستاده است. نازدار، هامهومی کرد و زود رفت توی فازِ لوسبازیِ تمامعیار.
چایچی برایشان دو استکان، چایِ دارچین روی میزِ کُندهای گذاشت. از دو استکان، دو زلف در هوا جان گرفته بود: نیمازارتفاعِ بید، زلفها بههم تنیده؛ زلفِ مارپیچ، تاجِ بید ؛ رنگوروی باخت.
دخترک به مویْوزوزی،مدام و خندهناک، دل میتعارفید و قلوه میگرفت و قلوه میگرفت و دل...
بعدازآنکه چای را زدند توی رگ، پسر بلند شد رفت پایِ دخل. دخترک، لحظهای بهمن نگاه کرد، باز قلبی در هوای سینهچاکِ زیرِ بید کاشت. خندهای مکید و پا که شد، بایبای کرد و آهوانه رفت سمت مویْوزوزی...
**
دست توی دست هم، داشتند از حیاط دور میشدند و باد بردمیده چرت برگهای بید را پرانده بود.
تشت زردآفتاب بیصدا به زیر کوه میخزید. قلبِ من که مثل غنچهی لطیف چای،...
شلمان؛ 30 خرداد 1399 خورشیدی
گیلکیغزل: «لاکولاکوجؤن!» داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
باصدای شاعر: داوود خانیخلیفهمحله
وزن غزل: فاعلاتُفاعلاتُفاعلاتُفاعلن
**
لاکولاکوجؤن بشی ببویْ مهواسه تاسیؤن
دیلخجیری زیندگی تومؤنأبو مه ناگمؤن
یأد أبِهنومأ که مؤنه آبوشؤنه بؤده شی
نیشتی پستلار سر اَمِه مهبه هَشؤنواشؤن
چاغسر اَمِه یواشه آب تأ ویگیرییأ
خئس بیئم بگؤم ته دوس دئنم، بو لال میزوؤن...
نمنمیْ زِئنه صومأیسرؤنغروبدمؤن وأرؤن
وأرنه دؤندؤنه شَبَنْدهروز بلا جی آسمون
روزبیروجمه، شبؤن مرأم نگینه خوب خؤ
غوصهجی ببومه عینَ خوشکَ مائیغازیؤن
بأرده یکنفر خبر یهبأر امهدری بشؤم
کوچِه سرتأپایه بئودهمه تهبه چرأغوأرؤن
یکنفر خبر که بأردهبو شورومدبؤهوا
خوابَجی همین دپرکسم، بویأ خروسخؤن...
**
لاکولاکوجؤن کؤنم ترهتره دوخؤندوخؤن
لاکولاکوجؤن بشی ببویْ مهواسه تاسیؤن
شلمان؛ 23خرداد 1399 خورشیدی
کلیپترانهی گیلکیِ «الؤن» استاد شمس لنگرودی در آپارات
یکدوچند شمارهی نخست از «گیلهوا» را اگر بخوانید، چند دوبیتیِ گیلکی از استاد شمس لنگرودی درآن دیده میشود و دیگر هیچ اثر گیلکی ازو...
آنگونه که خودِ استاد، تابستان سال ۹۸ در پاسداشت احمد خویشتندار لنگرودی در سالن ارشاد اسلامی لنگرود اعلام کردند، میشد فهمید که شمس سالهاست زبان مادریسراییاش را بر رف اتاق پدریاش گذاشته است تا اینکه، اکنون با ترانهی رشکآمیز«الؤن»ش، «شمسی» شدند در آسمان زبان مادری.
البته در این اثر ماندگار استاد که در پایان به دکلمهخوانیِ یک دوبیتی نیز روی آورده است، از منظر یکدستی زبان مادری، ، سه ایراد «فارسیسرایی» برآن وارد است:
هرچند کاربرد واژگان فارسی و غیرگیلکی در زبان گیلکی، به هزارویک علت مردود نبوده و درجاهایی بر آن تأکید میورزند؛ با این همه، ظرافت این زبان آن چنان است که پارهای از واژگان غیرخودی را بههیچ روی برنمیتابد؛ ازآنجمله، کاربرد کلمهی فارسیِ «برای» بهجای «واسه»؛ «واسی»؛ «ویسین»؛ «رِه»...
این را ازآن سبب نوشتهام که در قسمت پایانی کلیپ، شاعر نامآور لنگرودی، دوبیتیِ بسیار زیبایی را میخوانند:
اگه سـروَ موسؤن مَه اِ بکــــأشتن
برایِ سوتن و وأرجِــئن بدأشتن
بخؤردن، چؤم بزأن، بؤتن، بخوتن
میسایهجیر ویریسأن مَه فتأشتن
که کاش مصراعِ دوم، اینگونه سروده میشد:
سوتن و وأرجِئنَ واسِه بدأشتن
در خودِ ترانه، جایی میگویند: «از مو» چی خئنَن
که باید بهجای «از مو»، «میجی» میگفت و در جایی دیگر که میسرایند: «چره تشکأنَ دونیا وا نبونه؟» بهتر بود میسرود: دونیا تشکؤن. و لابد اینگونه اصلاح میشد:
«چِه دونیا اخموتشکؤن وا نبونه؟»
در پایان باید بگویم لذتی که از ترانهسرایی گیلکی جناب شمس بهمن دست داده، بهحدّی است بعدازچندماه، بهخلق یک غزل گیلکی افتادهام. برای استاد شمس لنگرودی بهترینها را آرزومندم.
شلمان؛ ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ خورشیدی: داوود خانیخلیفهمحله