داستانکرباعی با راوی دومشخص
شاعر: داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
ظهری شرجی،
دمِ هوا بیشازحد،
باحوصله،
یک زنجرهی کاربلد،
کور از خواب وُ خیس عرق، میدیدی؛
بر شاخهی خشکیدهی رَز زِر میزد! (10 تیرماه 98)
- ۰ نظر
- ۱۱ تیر ۹۸ ، ۰۷:۰۴
داستانکرباعی با راوی دومشخص
شاعر: داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
ظهری شرجی،
دمِ هوا بیشازحد،
باحوصله،
یک زنجرهی کاربلد،
کور از خواب وُ خیس عرق، میدیدی؛
بر شاخهی خشکیدهی رَز زِر میزد! (10 تیرماه 98)
رباعی"طاق تَرَکخوردهی شب"
از: داوود خانی لنگرودی
**
شلاق کشید باد بر گردهی شب
افتاد زمین طاق تَرَکخوردهی شب
حق؛
حقحقحق،
حقحقحق... میپیچید:
آواز مدام مرغ آزردهی شب (6 تیرماه 98)
داستانکرباعیِ کشآمده
داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
اَبرَنجَک و رعد و باد میآزارید
باران
باران
از آسمان میبارید...
مَردی
لبهی پنجره آمد؛
میدید:
در باغچهی حیاطِ بارانشسته،
کتبستهترین دانهی افشانده بهخاک
آزادتریندرخت را میکارید.
شلمان- 28 خرداد 1398 خورشیدی
رباعی"لبخندهی یک زوجِ شمالی"
داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
*
نهرِ آبی،
هوای شالی از عشق
باریکهی جادهی خیالی از عشق
بر روی حصیر؛
تکِهنانی،
پَرِ سیر...
لبخندهی یک زوجِ شمالی از عشق
رباعی هایکویی
از داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
**
مهتاب
بهشب نور هوس میپاشید...
در چنبری از
پیچک بودار سفید،
غوکی
بهدهانِ سوسماری سرتیز
خوشخوابیِ نغز برکه را میوَزَغید
شلمان- 24 اردیبهشت 98 خورشیدی
رباعی روزمرْگی
از: داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
**
پائیزیِ زردبــــــرگیام را هر شب
اندوه دلِ تگـــــرگیام را هر شب
چون جــــغد به آهوناله میریزانم
منظومهی روزمرْگیام را هر شب
بیستودوم اردیبهشت نودوهشت
رباعی حوض آبی
از: داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
**
حوضِ آبی و جُنب دلقکماهی
بر آب شناور است برگ کاهی
گرد نانی و گربهای بر لب حوض
بغبغبغوی کبوتری از چاهی
دهم اردیبهشت 1398 خورشیدی
پیدیافِ چُستگویی ملوکانهی جمالالدین محمدبن نصیر و داوود خانی خلیفهمحله
حمید قهندزی گفت در آن وقت که بهدهلی میآمد [جمالالدین محمدبن نصیر] بخششها کرده بود و در خزانه، نقدی نمانده روزی شراب میخورد و مست خراب نشستهبود، خواستم که او را رباعی گویم، مگر از انعام او نصیبی یابم؛ این رباعی انشا کردم:
ای قاعدة دست تو زر بخشیدن
چه زر که بهگنجها گهر بخشیدن ...
او [جمالالدین محمدبن نصیر] نیز بدیهه، بیهیچ تأملوتوقف گفت:
زین پیش از ما بود اگر بخشیدن
هر بیتی را خانة زر بخشیدن
اکنون چو دل و خزینه پر گشت و تهی
مائیم و زبان و کیرِ خر بخشیدن
**
اشاره: از واژة "بیت" مصراع دوم رباعی محمدبن نصیر، معنی مرد شریف برآید بیرون.
مقداری از تذکرة لباب الالباب، تصنیف محمد عوفی را که خواندیم، چشمبرهمزدنی، قرونْ درنوردیدیم و بهیاری محمدبن نصیر شتافتیم و پیشاپیش، پوزشم را از چُستگویی این رباعی بهملاست پذیرا باشید!
هرچند نصیر کیرِخر میبخشید
منظور همان آبِ کمر میبخشید
بیهیچ سخن قبول باید، کآخِر
از سوز دل و دیدة تر میبخشید! (داوود خانی خلیفهمحله)
پیچیده درون کوچه آواز دهل
بر شاخ درخت میسراید بلبل
دلزنده و روحپرور و جانافزا
در باغ بهار، سنگ میزاید گل (داوود خانی خلیفهمحله)