- ۱ نظر
- ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۲
سوزی در دل ز دلفروزی دارم رحمی، رحمی که طرفه سوزی دارم
مردم گویند: "کس به روز تو مباد" می پندارند بی تـــــو روزی دارم! (عاشق اصفهانی)
*
گر رنج و عذاب سینه سوزی دارم زآنست که همچون تو عجوزی دارم
قدم ز غمت خمیده و مردم شهر می پندارند بی تو غـــــوزی دارم! (خروس لاری- ابوالقاسم حالت)
*
بـه! بـه! بـه! بـه! چه حال و روزی دارم مینی کوپرِ یگانه سوزی دارم
بر عکس "خروس" و "عاشقِ اصفهونی" دنیای قشنگ یالــقوزی دارم! (داوود خانی لنگرودی)
ساعت 7/10 صبح روز پنجشنبه نهم اردیبهشت است. تازه به محل کارم رسیده ام و نشسته و ننشسته بر روی صندلی، تلفن اداره زنگ می زند.
رئیس دفتر مدیر کل است. گوشی را بر می دارم...
باید ساعت 9 صبح در همایش تجلیل از کارگران در روز جهانی کارگر که در رشت برگزار می شود، به تاکید مدیرکل محترم، حضور داشته باشم. دستپاچه بلند می شوم...
با ماشین استیجاری، املش را از مسیر میان بر- خَرَشتُم؛ کومله؛ پَرَشکوه؛ ملاط –به مقصد رشت انتخاب می کنم. آفتاب بهاری صبحگاهی،کم حرارت و بوی خاک شبنم زده در باغ های چای و مرکبات انباشته است.
*
مراسم، خسته کننده است؛ بسان خستگی تن کارگران زحمتکشِ آسمان جل بی بنیه...
همایش را نیمه کاره رها می کنم و از همان مسیر می خواهم خودم را به محل کارم برسانم تا چند کار در دست اقدام اداری را به پایان برسانم.
در محدوده ی لیله کوه به کومله، که خورشید حالا به طاق آسمان چسبیده و هوا نیز پُر است از عطر بهار نارنج ها با بوی گل های سفید خوشه ای اقاقیا و آواز مدام چرخ ریسک های عاشق.. خستگی را، تمام و کمال از تنم به در می برد.
در این فکرم، کاش محوطه ی هر کارخانه ای، درخت بهار نارنجی بود و اقاقیایی و تو شاخ و برگ انبوه درختان، چرخ ریسک ها نغمه ها می سرودند و عطر بهارنارنج و گل های معطر اقاقیا هم، قید خستگی را از تن تک تک کارگران زحمتکش می رهانید!
برای مشاهده عکس در اندازه بزرگ و واقعی، ابتدا یکبار بر روی آن کلیک و در صفحه ی بازشده، دوباره بر روی عکس کلیک نمایید.
شوربختانه حتی در کتاب های درسی گیلان، دال فک یا همان درفک، بلندترین قله ی استان گیلان معرفی شده است، اما قله ی سماموس با ارتفاع 3689 متر که 80 درصد آن و حتی نوک قله ی آن در بالا دست جواهردشت چابکسر قرار گرفته است و تنها نزدیک به بیست درصد آن در قلمروی شهرستان رامسر.
بی هیچ سخن، سماموس، بام گیلان باد و بس!
معرفی: مرتضی قاسمی
گویش گیلکی یکی از گویشهای ایرانیِ ناحیۀ حاشیۀ دریای خزر و از شاخۀ زبانها و گویشهای ایرانی نو غربی است. گروهی از پژوهشگران ریشه و پیشینۀ زبانهای کرانۀ دریای خزر، بهویژه گیلکی را از زبان پارتی دورۀ میانه میدانند. از دید ساختار نحوی و صرفی تفاوتی میان گونههای پرشمار گیلکی وجود ندارد، اما اختلافات آوایی و واژگانی بسیاری میان این گونهها مشاهده میشود. بیشتر گونههای زبانی گویش گیلکی در پهنۀ گیلان با گونۀ کناری خود صورتی یکسان دارند، اما در گونههای ناهمجوار و گونههای با فاصلۀ مکانی زیاد اختلافاتی وجود دارد که در نتیجۀ آن، به میزان فاصلۀ میان دو گونه، درک و فهم زبانی نیز کمتر میشود. در تقسیمبندی کلی گویشها و گونههای گیلکی میتوان به سه بخش بندی قائل شد: 1. گونهها یا گویشهای گیلکی (شامل گونۀ بیهپیش، گونۀ بیهپس، و گونه یا گویش تالشی)؛ 2. گونهها یا گویشهای غیر گیلکی از گروه زبانهای کرانهای خزر؛ 3. گونه یا گویش ترکی آذری.
مجموعۀ حاضر بهجز پیشگفتار و بخشی دربارۀ گویش گیلکی و گیلان و رودسر، شامل 6 بخش اصلی است که عبارتاند از: 1. آواشناسی (انواع آواشناسی، آوانگاری، نشانههای خطّ آوانگار، انواع آوانگاری، انواع آوا، توصیف آواهای گویش گیلکی رودسر، هجا، تکیه)؛ 2. فرایندهای واجی (فرایندهای واجی در گویش گیلکی رودسر)؛ 3. صرف (تکواژ، واژه، ساختواژه در گویش گیلکی رودسر، انواع واژه)؛ 4. نحو (گروه، جمله و اجزای آن، جمله با دید فعل، همسانی فاعل با فعل در شخص و شمار، انواع مفعول، انواع جمله با دید شمار فعل، انواع جمله با دید وجه، انواع جمله با دید مفهوم و چگونگی بیان، انواع جمله با دید آهنگ)؛ 5. نتیجهگیری؛ 6. ملحقات. پس از این بخشها، قسمتهای پایانی کتاب با عنوانهای «صد جمله به گویش گیلکی رودسر»، «واژهنامۀ موضوعی به ترتیب الفبای فارسی به گویش گیلکی رودسر»، «واژهنامه به ترتیب الفبای گویش گیلکی رودسر به فارسی» و کتابنامه آمده است.
کتاب گویش گیلکی رودسر (آواشناسی، صرف، نحو، واژهنامه) نوشتۀ خانم عفّت امانی، پژوهشگر گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که انتشارات کویر آن را در 256 صفحه و با شمارگان 500 نسخه، به بهای 170000 ریال منتشر کرده است.
دوبیتی طنز گیلکی لَافنده فوسنِه گؤ...
جی: داوود خانی لنگرودی
لَافَـنده فوسنِه گـــؤ، خَـئن چی گودَن؟
بَــبوی بیزارَ چَاشؤ، خَــئن چی گودَن؟
لَاکو دیل، سَرد.اَ بو با مو مَـــئری جاُن!
در این زَال بَئوده اَفتؤ، خَئن چی گودَن!؟
26 فروردین 1395 خورشیدی
دکتر منوچهر ستوده ایرانشناس، جغرافیدان تاریخی، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر ایرانی در آخرین ساعات جمعه 20 فروردین درگذشت.
منوچهر ستوده از روز پنجم فروردین در اثر بیماری عفونت ریه در بیمارستان طالقانی چالوس بستری شده بود.
وی دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود و سالها در ایران و خارج از کشور در حوزههای ادبیات، فرهنگ، تاریخ و جغرافیا مطالعه و تحقیق کرده بود و از وی 52 جلد کتاب و 286 مقاله به جا مانده است.
پیکر استاد ستوده روز یکشنبه (22 فروردین) از محل بیمارستان طالقانی در چالوس به سمت قبرستان تازهآباد سلمانشهر تشییع میشود و در کنار دوست و همکارش دکتر صادق کیا به خاک سپرده خواهد شد.
مراسم یادبود منوچهر ستوده روز چهارشنبه (25 فروردین) ساعت 16 تا 19 در کانون زبان فارسی برگزار میشود.
گفتنی است، نخستین کتاب خود را با عنوان فرهنگ گیلکی در سلسله انتشارات انجمن ایرانشناسی در سال 1332 انتشار داد.
تاریخ گیلان و دیلمستان- از آستارا تا استرآباد در ده جلد، شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هر کدام قریب به هشتصد صفحهاست- فرهنگ نائینی- تاریخ بدخشان-تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس- سفرنامهٔ گیلان ناصرالدین شاه قاجار-جغرافیای تاریخی شمیران- اسناد خاندان خلعتبری با مقدمه مجتبی رضوانی گیل کلایی تنها گوشه ای از آثار او می باشد.
پیوند مطلب
رو در رو با دکتر منوچهر ستوده، آفریدگار تاریخ گیلان و دیلمستان- از آستارا تا استرآباد
مقاله ی ملاحظاتی در باره گویش ناحیه ی الموت - از گویش های شمالی ایران
دانلود مقاله ی ملاحظاتی در باره گویش ناحیه ی الموت
رباعی طنز گیلکی: مُردَه دَرَمه!
جی: داوود خانی لنگرودی
جی این همه اینتظـــــــــار، مُردَه دَرَمه
کِـــــئـنَا هَنه مِــــئن بهار؟ مُردَه دَرَمه
تا کِئن؟ کِئن؟ کِئن؟ گِـلسفِدَ بـاغ ئونَ جـی
بازار بِـیه خیــــــــــــار، مُردَه دَرَمه!
19 فروردین 1395 خورشیدی
*
برگردان واژگان: گِلسفِد: دهستان گلسفید لنگرود که خیار و صیفی جات نوبر آن حوالی تا دو سه دهه ی قبل، زبانزد بود./ کِئنا و کِئن: کی؟/ مِــئن بهار: اواسط بهار/