گفتمت:
- بایست!
رفتیِوُ زمین
تابِ رفتن ترا نداشت
زد پرندهای
پَر در ارتفاع ابرها...
آسمان گریست!
املش؛ 28 شهریور 1399 خورشیدی
- ۰ نظر
- ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۷
گفتمت:
- بایست!
رفتیِوُ زمین
تابِ رفتن ترا نداشت
زد پرندهای
پَر در ارتفاع ابرها...
آسمان گریست!
املش؛ 28 شهریور 1399 خورشیدی
روزگاری
شدهاست همهی فریادم
در گِل باغچهات گُل دادم!
داوود خانیخلیفهمحله- املش؛ 27 شهریور 1399 خورشیدی
ویدیوکلیپ اقیانوس اشک داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
در اندوه ساحل چمخاله
دریا را میقاپید
اقیانوس اشکهایم.
دم میتکانْد در باد
شانهگاه بید،
اوّلِ غروب
داسِ دارکوب
شلمان؛ 27 اردیبهشت 1399 خورشیدی
فتوکلیپ دو کوتهسروده از داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
پفیدهاند از پرنده، سیمهای برق
دوسویِ درازنایِ خیابان
و درختی که پر نمیزند!
18 اردیبهشت 1399 خورشیدی
**
باران
بند آمدهبود و آفتاب
میتابانْد و ناودان
میبارانْد!
18 اردیبهشت 1399 خورشیدی
فتوکلیپ شعر « شبِ تازهدَمِ سرمازا» از داوود خانیخلیفهمحله در وبگاه آپارات
در غروبمرگِ جیغوویغِ زاغ،
قالبتهیکردهبود
پَراشیدهی باد و باران و تازیانهی تگرگِ بیامان...
شب؛
شبِ تازهدَمِ سرمازا
دانه
دانه
پنبه بر شهر
سیاست میکاشت
شلمان؛ 8 بهمن 1398 خورشیدی
مژهخنجری وچشملاجورد وگیسوانشرابیام!
بوسه از لب تو دانهای چقدْر آب میخورد؟ بگو!
صبح
دیدمت هنوز نارسیدهای
ظهر
آفتاب خوردَتِت
عصر
آمدم بچینمت...
گفتنم دُرُسته خوردَنِت!
شلمان؛ 13 آبان 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفهمحله
فِنْـچِ نغمهخوانِ راهراه دانهخوار را
در قفس که میگذاردَش
فِـنْس میکشد به دوْرآن که گربههای ناقلای جوجهخوار تا ندزدَنش...
رامسر؛ 11 آبان 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفهمحله
گاهی روی دفترِ سفید
کار شاعرانه میکنم:
دست وصورت و لب ترا
رنگِ عاشقانه میکنم
موی نرم میکشم، وَ بعد
با مداد، شانه میکنم
چشمِ آهوانهی ترا
رنگِ رودخانه میکنم
قامتِ تو را که میکشم،
رقصِ شادمانه میکنم
شاعریِ من که میپَرَد،
خلوتی بهانه میکنم
آه! بیتو با خیالِ تو
گریهی شبانه میکنم
شلمان؛ 13 مهر 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفهمحله