دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی

اشعار و داستان های فارسی و گیلکی داوود خانی لنگرودی

دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی
بایگانی

لبه‌ی پنجره‌ی رو به‌حیاط؛

پیرزن، 

نیم‌جان می‌چرتید.

 

کلَّه‌ی دورترین

شاخه‌ی دارخُجِ پاخزه‌پوش

بی‌امان

کَشْکَـرَتی

می‌کَشْکید.

باد؛

یورش آورْد،

آخرین میوه‌ی نرم

سفت افتاد به‌خاک.

چشم برهم‌زدنی،

کشکرت،

کیشْک‌کنان

بال برهم‌زد و رفت؛

پیرزن، 

لحظه‌ای وا‌چرتید.

 

آخرین برگِ چَغَرکَندیده،

سرسَبُک

 ‌توی هوا می‌چرخید.

شاخه‌ی لخت‌وتُـنُک

شد بناگوشش باز.

ریزریز؛

آسمان

می‌گریید.

پیرزن...

شلمان؛ 21 مرداد 1398 خورشیدی داوود خانی خلیفه‌محله

  • داوود خانی لنگرودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی