شعر نیمایی روایی «پیرزن» از داوود خانی خلیفهمحله
سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۴۲ ق.ظ
لبهی پنجرهی رو بهحیاط؛
پیرزن،
نیمجان میچرتید.
کلَّهی دورترین
شاخهی دارخُجِ پاخزهپوش
بیامان
کَشْکَـرَتی
میکَشْکید.
باد؛
یورش آورْد،
آخرین میوهی نرم
سفت افتاد بهخاک.
چشم برهمزدنی،
کشکرت،
کیشْککنان
بال برهمزد و رفت؛
پیرزن،
لحظهای واچرتید.
آخرین برگِ چَغَرکَندیده،
سرسَبُک
توی هوا میچرخید.
شاخهی لختوتُـنُک
شد بناگوشش باز.
ریزریز؛
آسمان
میگریید.
پیرزن...
شلمان؛ 21 مرداد 1398 خورشیدی – داوود خانی خلیفهمحله
- ۹۸/۰۵/۲۲