شعر طنزی بیت آخر هزل - از: داوود خانی لنگرودی
شعر طنزی بیت آخر هزل
از: داوود خانی لنگرودی
ناصحی در اجتماع کودکان این گونه گفت:
بچه ها جان! بچه ها جان! هرزه خندیدن بد است
فصل تابستان، میان کوچه ها، هنگام ظهر
توپ بازی کردن و بر خاک غلطیدن بد است
یا اگر فُـتبال می خواهید بازی هم کنید
توپ را از زیر پای دوست قاپیدن بد است
این که پوشیده لئونل مِسّی شورت ورزشی
شورت تنگ و نازک و کوتاه پوشیدن بد است
خسته وقتی می شوید از بازی رایانه ای
در کنار تبلت و رایانه خوابیدن بد است
بچه ها! پیش پسر دایی و دختر خاله جان
داد و فریاد و هوار و های و جیغیدن بد است
در چنین سنی و سالی گر بجنبد گوش تان
باید این را هم بگویم عشق ورزیدن بد است
این که دختر خاله آیا رُژ به لب مالیده است؟
بچه ها! البته که این گونه پرسیدن بد است
توی خانه، پیش مامان با عزیز و عمه جان
من چه می دانم، چه جوری؟ تانگو رقصیدن بد است
گفت و گفت و گفت و گفت و گفت و گفت و گفت و گفت ...
بد، بده ناخن جویدن یا خراشیدن بد است
ناگهان پسربچه ای از شدت... این پا و آن پا کرد و سر را خاراند و ناصح، متوجه اش شد:
بچه ها! وقتی شما را من نصیحت می کنم
کلّه را با ناخن انگشت خاریدن بد است
و بعد، بوی بدی در فضای سرپوشیده ساطع می شود:
در فضایی تنگ و صد البته بسته، بچه ها!
کیست با من هم عقیده، چُس درانیدن بد است؟
16 خرداد 1395 خورشیدی
- ۹۵/۰۳/۱۶