قطعه طنز: قاطری از قاطران ده از: داوود خانی لنگرودی
شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ق.ظ
قطعه طنز: قاطری از قاطران ده
از: داوود خانی لنگرودی
قاطری از قاطران دِه، دهانش قفل شد
گفت دِهبان: گر بخوابَد بر زمین، وا می شود
وا نشد، قصاب گفتا: مطمئنم چوبِ تر،
گر خورَد بر گُرده اش یا بر سُرین وا می شود
وا نشد، درویشِ آبادی نگاهی کرد و گفت:
با دعا و ذکرِ اشعار متین وا می شود
وا نشد، بزّاز آمد خسته، امّا داد زد:
گر بِخُسبَد لحظه ای بر روی زین وا می شود
وا نشد،آخر رسید از راه قاطربانِ دِه
گفت: با این تکّه نانِ گندمین وا می شود
بعله، با آن تکّه نان، حیوان دهانش را گشود
صد هزاران قفل خانی! این چنین وا می شود!
24 اردیبهشت 1395 خورشیدی ( شَلمانِ لنگرود)
- ۹۵/۰۲/۲۵