یک رباعی؛ یک دوبیتی: خواب!
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ق.ظ
بر سر زده بود و سخت بودم بی تاب
یک بوسه بچینم از لبت در مــهتاب
دل: خوش شده بود و گرم، امّا ناگاه،
بیدار شدم: کاش نمی دیدم خواب!
***
و می بینم: تو را آن سوی پـــــرچین
و من: یک شاخه از گل های نسرین
بچینم تـــــــــــا بیایم پیشِ پـــایت...
دریغ و حسرت از یک خوابِ شیرین!
( داوود خانی لنگرودی )
یک بوسه بچینم از لبت در مــهتاب
دل: خوش شده بود و گرم، امّا ناگاه،
بیدار شدم: کاش نمی دیدم خواب!
***
و می بینم: تو را آن سوی پـــــرچین
و من: یک شاخه از گل های نسرین
بچینم تـــــــــــا بیایم پیشِ پـــایت...
دریغ و حسرت از یک خوابِ شیرین!
( داوود خانی لنگرودی )
- ۹۴/۱۰/۰۹