بر رَفِ اتاق، رفتهاست خواب
سالهاست خاک میخورَد کتاب
داوود خانیخلیفهمحله
- ۰ نظر
- ۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۷:۲۷
وَرف، چوپاره زِئنه!1 (برف، دانهدرشت میبارد!)؛ بیچاره گالشها!
کوچک که بودم، عصر یکروز چلهی بزرگ زمستان برف سنگینی داشت بر زمین مینشست.
از بالاتلار، مات دانههای درشت و بیامان برف بودم که دیدم مادرم در کنارم ایستاده است. تنگ درآغوشم گرفت و گفت: اینی داوود! وَرف، چوپاره زِئنه! (میبینی داوود! برف، دانهدرشت میبارد!)
بعد کوههای دوردست درابرفرورفتهی املش را نشانم داد و گفت:
بیچاره جؤرا گالشؤن الؤن چی کَشَنَن! (بیچاره کوهنشینان بالادست اکنون چی میکِشند!)
**
چند روزیست که یکریز و دانهدرشت در جلگههای گیلان باران میبارد و هوا بس ناجوانمردانه سرد شده است... ویدئوکلیپهای اینستاگرامی نشان از برف سنگینی است که در بالادست املش بر زمین نشسته. بیچاره!...
1چوپاره: طبق چوبی دایرهای که با آن دانههای برنج را پاک کنند و اصطلاح ورف، چوپاره زِئنه؛ کنایه از بارش سنگین برف است.
جمعه؛ 7 آذر 1399 خورشیدی- زربیجار املش؛ داوود خانیخلیفهمحله
کک دنیام نگیزد
دست خدا رو که گذاشتن دلِ خاک!
داوود خانیخلیفهمحله
مرگ میبیند هرآنکس برگ را بر خاک نرم
کی تماشا کرده رقص برگ را در باد صبــح؟
شیرا تمیر
شعربرگردان داوودخانیخلیفهمحله
Anyone who thinks fallen leaves are dead has never watched them dancing on a windy day.
Shira Tamir
ما همه
مثل یک پرستوی مهاجریم
اندکی
زیر سقف نوبهار
پیچپوچ میزنیم و زود کوچ میکنیم!
پایینزربیجار املش؛ ۱۷ آبان ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
غمخورَکترینهای عالَماند، مهربانترینهای روزگار
داوود خانیخلیفهمحله
شعر
یک پژواک است
سایهای میطلبد تا برقصد با آن.
کارل سندبرگ؛ شاعر آمریکایی
شعربرگردان: داوود خانیخلیفهمحله
سربلند و باسخاوتوسترگ و سفت و سخت باش
زیر سقف روزگار کجمدار، یک درخت باش!
املش؛ ۸ آبان ۱۳۹۹ خورشیدی- داوود خانیخلیفهمحله
جنگ را واژگونش بکنیم
می شود گنج رفیق!
بهتر و سبزتر از صلح مگر گنجی هست؟
املش؛ 17 مهرماه 1399 خورشیدی