غزل «در نبودِ ماه» از داوود خانی خلیفهمحله
شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ب.ظ
در درونِ من که میکشد زبانه شعلههایِ داغِ آه
فوت میکنم به روشنیِ زردِ شمعِ نیمهسوزِ راه
میزنم به قلبِ خاطراتِ خوبِ دور و میروم عمیق
تویکوچهباغهایِ ظهرِگرمِ بیصدایِ دلبخواه:
دستهای گرم توست توی دستهای سردِ من، چه زود
بوسهگاه نرمِ تو که میکشاندَم به درّهی گناه...
نیمهی شب است و مرغِ حق بهخواب رفته است و من هنوز
خیرهام به سقف آسمانِ پرستاره در نبودِ ماه
لاهیجان؛ 12 مهر 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفهمحله
- ۹۸/۰۷/۱۳